Get Mystery Box with random crypto!

کژ نگریستن

لوگوی کانال تلگرام kajhnegaristan — کژ نگریستن ک
لوگوی کانال تلگرام kajhnegaristan — کژ نگریستن
آدرس کانال: @kajhnegaristan
دسته بندی ها: تلگرام , دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.53K
توضیحات از کانال

این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید
https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ
ادمین
@rezamajidi1355555

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-08-26 16:45:45 Albert Einstein

حق با کیست؟ چه کسی درست می گوید؟ انیشتین یا بوهر؟ آیا عقاید این دو واقعاً در تضاد با یکدیگرند یا اختلاف آنها فقط ناشی از یک تشتت در واژه شناسی است؟ آیا ‌آنچه را که این دو دانشمند از آن سخن می گویند اساساً دو چیز متفاوت نیست؟ در اینجاست که لکان به کمک ما می آید. برای لکان real و reality یعنی واقع و واقعیت دو مقوله متفاوت هستند. واقعیت مقوله ای مربوط به بعد تصویری است و حال آنکه واقع خودش یک بعد مستقل به همین نام است. واقع همان جهان واقع است و همانی است که انیشتین از آن سخن می گوید: مستقل از مشاهده گر، بی معنا و ذاتاً خالی، خالی از مفهوم. زیرا که معنا و مفهوم مقوله ای مربوط به بعد تصویری است و بعد واقع کاملاً خالی از معنا و مفهوم است و وجودش بی نیاز از مشاهده گر.
اما واقعیت یا همان بعد تصویری مقوله ای است عینی که در اثر تجربه و مشاهده به دست می آید و نمی تواند مستقل از مشاهده گر وجود داشته باشد. این همان کائناتی است که فیزیکدان مکالمه خیالی ویلر از آن سخن می گوید که بدون ما و بدون عمل مشاهده ما اصلاً وجود خارجی نمی داشت. از آنجایی که این بعد فقط از خلال وجود ما وجود دارد، همان طور که انیشتین ابراز کرده نمی تواند آیینه ای از جهان واقع باشد. بعد تصویری را می توان جهان روابط نامید.
« ورنر هایزنبرگ » Werner Heisenberg می گوید: « وقتی که ما از تصویر طبیعت که توسط علوم دقیقه ارائه می شود صحبت می کنیم، در واقع منظورمان تصویر طبیعت نیست بلکه بیشتر تصویر رابطه ما با طبیعت است ».
انیشتین می گوید، جهان دو بار بر ما ظاهر نمی شود و آن یک باری که بر ما ظاهر می شود از طریق بهترین تئوریهای علمی ماست. تئوریهای علمی ما نه در جهان واقع یا بعد واقع هستند و نه در واقعیت یا بعد تصویری، آنها فقط و فقط در بعد سمبولیک موجودیت دارند و به نظر انیشتین تنها در این بعد است که جهان بر ما ظاهر می شود. بعد سمبولیک بعد کلمه است، بعد سمبول است، بعدی است که تنها بر این موجود متکلم یعنی انسان گشوده است و بر او به عنوان یک مشاهده گر حاکم است.
« ویتکنشتاین » Wittgenstein می گوید: ما تلاش می کنیم که پاسخی برای معماها بیابیم. در حالی که خود این معماها محصول تلقی ما از زبان است..

Symbolic

Imaginary

Real

 جهان کلمه
کلمات
 حاکم بر مشاهده گر
 تعریف انیشتین

 جهان روابط
 واقعیت
 وابسته به مشاهده گر
 تعریف بوهر

 جهان واقع
 بی معنا و تهی
 مستقل از مشاهده گر
 تعریف انیشتین

در اینجا لازم است، دو مرتبه به این جمله اعجاب انگیز آقای دکتر قاسم زاده برگردیم: « تغییر یعنی تغییر در متافورها و بوجود آمدن متافورهای جدید ». این جمله نه تنها تعریف فرایند تغییر در انسانها از یک دیدگاه است بلکه تعریف مکانیسم پیشرفت در علم نیز هست. پیشرفت در علم یعنی اضافه شدن متافورهای جدید بر آنچه که قبلاً بوده است. به عقیده لکان هر شناختی نوعی بازشناخت است. بشر فقط چیزی را می شناسد که قبلاً نامیده شده است. کشف یعنی مرتبط کردن یک مدلول جدید به یک دال که قبلاً وجود داشته است و معمولاً این دال از یک شاخه دیگر علم و یا مقوله فلسفی و یا شعر و ادبیات به عاریت گرفته می شود. این کار یعنی همان به وجود آوردن متافورهای جدید. یعنی دالی که قبلاً در ارتباط با یک مدلول دیگر بود
‌حالا در ارتباط با یک مدلول جدید قرار می گیرد.
ادامه دارد...

@Kajhnegaristan
303 views13:45
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 16:43:51 Aage Neils Bohr

شاید لازم باشد در مورد این فیزیکدان بزرگ توضیحاتی داده شود. « اگه نیلز بوهر » Aage Neils Bohr فیزیکدان دانمارکی از بنیانگذاران مکتب کپنهاگ و تنها کسی است که به انتقادات انیشتین، « پودولسکی » Podolsky و « روزن » Rosen در مورد این مکتب پاسخ گفته است. نوشته های او بسیار پیچیده و مبهم است. فیزیکدانان معتقدند که حرفهای او از چنان عمق و ظرافتی برخوردار است که درک آنها توسط بشر فانی غیرممکن است. وقتی کسی بوهر را درک نمی کند خودش را سرزنش می کند نه بوهر را.
« وایزاخر » Weisächer پس از صحبتی که با بوهر داشته است از خودش پرسیده که بوهر چه منظوری داشت؟ من از گفته های او چه چیز را باید استنباط کنم تا بتوانم نشان دهم که حق با او بوده است. توجه کنید که او از خود نمی پرسد که آیا حق با بوهر بوده است یا نه، بلکه می پرسد چگونه باید استدلال کرد تا حق به جانب او باشد! یکی از نکات اصلی منازعات تئوریک بوهر و همفکرانش از یک طرف و انیشتین و همفکرانش از طرف دیگر تعاریف متفاوتی بوده است که آنها از واقعیت و عینیت ارائه می دهند و در همین جاست که مراجعه به تئوری های ژک لکان برای حل و فصل این منازعه ضروری می گردد. 

انیشتین می گوید:‌ « جهان فیزیکی واقعی ( real ) است. اما نفس چنین اظهاری خودش به نظر من بی معناست. مثل اینکه کسی بگوید که جهان فیزیکی یک قوقولی قوقوست. چنین به نظر می رسد که واقع یک مقوله بی معنا و ذاتاً تهی است. » انیشتین معتقد به وجود یک واقعیت مستقل از مشاهده گر است. observer-independent reality . او معتقد است که جهان دو بار بر ما ظاهر نمی شود، یک بار آن طوری که هست و بار دیگر از خلال تعاریف تئوریک ما. او می گوید که دنیا فقط یک بار بر ما نمایان می شود آن هم از خلال بهترین تئوریهای علمی ما. خواهش می کنم توجه کنید که انیشتین نمی گوید از خلال بهترین تجربه های علمی ما، بلکه او می گوید از خلال بهترین تئوریهای علمی ما.
ایده تئوری فیزیکی به عنوان آینه ای از واقعیت بکلی برای انیشتین بیگانه بوده است. او می گوید: « فیزیکدان هیچ وقت نخواهد توانست تصویر خود را با مکانیسم واقعی مقایسه کند. او حتی امکان پذیری یا مفهوم چنین مقایسه ای را نیز نمی تواند تصور کند ». در مقابل بوهر و همفکرانش اعتقاد دارند که اصل مکملی به این معناست که دیگر ممکن نیست یک تعریف واحد، عینی و مستقل از مشاهده گر در فیزیک ارائه داد.
توجه کنید که اینجا کلمه عینی وارد صحنه می شود که در هیچ یک از گفته های انیشتین درباره « واقع » وجود نداشت.
بوهر و همفکرانش بر این نظرند که در قلمرو کوانتوم فقط دیدگاه های جزئی وجود دارند که همگی صحیح ولی در تضاد با یکدیگرند. این دیدگاهها بیان شده در ترتیب های تجربی متقابلاً انحصاری هستند. در بعضی از ترتیب ها یک الکترون به صورت موج عمل می کند و در بعضی دیگر به صورت ذره، جمع کردن این تصاویر جزئی در یک تصویر واحد غیرممکن است و صحبت از واقعیت فیزیکی به عنوان وجودی مستقل از عمل مشاهده بی معناست. توجه کنید که در این تعاریف صحبت از ترتیب های تجربی experimental arrangements است در حالی که انیشتین هیچگاه کلمه تجربه یا تجربی را به کار نمی برد.

« جان ویلر » John Wheeler یک مکالمه خیالی را بین فیزیکدان و کائنات به تصویر می کشد. « کائنات : من فضا و زمان را برای بودن تو در اختیارت قرار می دهم. قبل از اینکه من به وجود بیایم زمان و مکان نبود و با از بین رفتن من آنها از میان خواهند رفت. تو ذره ای بی اهمیت در کهکشانی بی اهمیتی بیش نیستی. فیزیکدان : بله، بسیار خوب کائنات، بدون تو من امکان وجود نداشتم. اما تو این منظومه بیکران، تو از مجموعه ای از پدیده ها تشکیل شده ای و هر یک از این پدیده ها بر یک عمل مشاهده موجودیت دارند. تو حتی نمی توانستی بدون یک عمل ابتدایی نظیر ثبت کردن من وجود داشته باشی ».
ادامه دارد...

@Kajhnegaristan
268 views13:43
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 19:54:11 برگی از تاریخ(بررسی تاریخ ایران و جهان)
‌‏
@APAGEOFHISTORY

ماوراءالطبیعه، ترسناک! شوکه کننده!
‌‏
@LOSTWORLDSS

فقط بگوچه کتاب pdf میخوای
‌‏
@ASLEOMID

یک میلیون کتاب 𝐏 𝐃 𝐅
‌‏
@DONYABOOKPDF

فرازمینی ها
‌‏
@farzaminiha

آموزش انگلیسی۲ساله مبتدی تا آیلتس
‌‏
@teacheruniversity

معرفی کتاب (صوتی)
‌‏
@LibraryInternational

کتابخانه پارس
‌‏
@parsslibrary

شبی ده دقیقه کتاب بخوانیم
‌‏
@book_tips

مثل بلبل انگلیسی صحبت کن
‌‏
@grobP1

یک میلیـون کـتاب "PDF و صـوتی"
‌‏
@pdf_and_audio_library

اهل خدا،معلم شان خود خداست
‌‏
@Pious114

کتابخانه اقتصادی
‌‏
@economic786

نقشه های تاریخی و سیاسی
‌‏
@jaynegareh

قربون صدقه های ادبی
‌‏
@unfinished_dreams

تشخیص انواع شخصیت با روانکاوی
‌‏
@Neoravankavi

افزایش معلومات عمومی
‌‏
@atelaateomom

کتاب های صوتی دوست داشتنی من !!!
‌‏
@nazaninenshaei

انگلیسی رو اصولی و آسون یادبگیر
‌‏
@novinenglish_new

زیباترین متن های جهان
‌‏
@Beautytext1

انگلیسی حرفه ای با فیلم و کارتون
‌‏
@RealEnConversations

زیباترین متن‌ها*خیلیی خاصه*
‌‏
@Thinkpage

مطالب تاریخی
‌‏
@matalebtarikhim

مشاوره و پرسش پاسخ حقوقی
‌‏
@vakilbaashi

به وقت کتاب
‌‏
@DeyrBook

جملات تاکیدی اسکاول شین معجزه میکنه
‌‏
@MOSBETEKHOSHBKHTIE

خودسازی
‌‏
@AFKARIISM

دین و علم
‌‏
@din_va_elm

کانال مهندسی
‌‏
@civil101

گلچینی از بهترین اشعار
‌‏
@klbe_takbiti

گلهای بهاری
‌‏
@karhicx

« هر کتابـی....بخوای داریم »
‌‏
@KETAB_SALAM_CAFE

شرح اشعار پارسی با بهترین اساتید
‌‏
@danishkadasher

نگارگری؛ هنر و ادبیات
‌‏
@tabrizschoolofpersianpainting

حکومت های اساطیری ایران
‌‏
@iran_sarzamin_tamadon

وکیل خودباشید (مشاور حقوقی)
‌‏
@edalatsazanfarda

فلسفه /روانکاوی/جامعه شناسی
‌‏
@Kajhnegaristan

کتابخانه انجمن نویسندگان ایران!
‌‏
@anjomanenevisandegan_ir

با خدا باش آگاهانه زندگی کن
‌‏
@iimetaphysicii

مدرنیته و لیبرال‌دموکراسی در ایران
‌‏
@InTheStrongholdOfLiberty

ا𝗣𝗗𝗙ا کُتب اقتصادی ✚ مدیریتی
‌‏
@BOOK_E_M

بهترین کتاب صوتی 𝗕𝗢𝗢𝗞
‌‏
@SBOOKSS

ترکی فول صحبت کن
‌‏
@TurkishDilli

اشعار ناب و کمیاب
‌‏
@moshere

برترین اجراهای(پیانوی کلاسیک) و ...
‌‏
@pianoland123

تمرکز روی خودم!!!
‌‏
@shine41

کتاب های نایاب و ممنوعه
‌‏
@kabuluniversitybooks

آرشیو فایل های تاریخ،باستان شناسی و...
‌‏
@Vir_Library

اندکی شعر
‌‏
@Maste_shab_rou

رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه
‌‏
@ShahnamehToosi

دانستنی ها و شگفتی ها
‌‏
@donyatanawo

صدای درون
‌‏
@sedaye_daron

بزرگترین گنجینه کتابهای انگیزشی
‌‏
@ketabeangizeshi2

با این جملات با کلاس حرف بزن
‌‏
@BOOK_Hi

انبار 𝐏𝐃𝐅 کتاب‌ های کمیاب
‌‏
@LIBRARYMANAWI

همه چیز درباره ایالات متحده آمریکا
‌‏
@hamechiamerica

جملاتی که افکار شما را《 تغییر می‌دهد》
‌‏
@ghalbeziba

دانلود فیلم و سریال روانشناسی
‌‏
@Filmravankavi

دیوانگی و عشق
‌‏
@Lahzelove

بيشتر بدانيم بهتر زندگى كنيم
‌‏
@matlabravanshenasi

زبان انگلیسے از صفرِ تا صد
‌‏
@english_w_rahimi

اپرا هنر والا
‌‏
@polyphonicchannel

حقوق برای همه
‌‏
@jenab_vakill

مجله فرازمینی ها
‌‏
@arzamin

تدریس رایگان ترکی استانبولی
‌‏
@turkce_ogretmenimiz

تدریس مکاتب فلسفی و روانی
‌‏
@anbar100

کانال کتاب های تاریخی
‌‏
@ketabtarikhim

عجایب جهان
‌‏
@Land_Of_Wonders

‌ من کتاب میخوانم تو گوش کن
‌‏
@sound_lib

کتابخانه صوتی و pdf تاپ بوک
‌‏
@Top_books7

کتابخانه جامع pdf
‌‏
@YR_liB

کتاب های ممنوعه که چاپ مجدد نشدند!!!
‌‏
@jadidtarinha3

کافه صادق هدایت
‌‏
@Sadegh_Hedayat

آموزش مدیریت واردات و صادرات
‌‏
@modirtamin

انگلیسی ☆ تصویری ☆
‌‏
@ENGLISH1388

•رماان •رماان •رماان𝗥𝙊𝙈A𝗡𝗖H𝙞𝙞
‌‏
@ROMANchii

ا𝗣𝗗𝗙ا 500000 هزار جلد کتاب‌ کمیاب
‌‏
@book_noor

45000 هزار کتاب pdf
‌‏
@ketabZahra1369

حقایق اسرارآمیز و ماوراالطبیعه
‌‏
@WonderfuLlLlLl

کیهان،کوانتوم،سیاه‌چاله،فلسفه و چاکرا
‌‏
@PARALLEL_WORLDS

کتاب های ممنوعه، اشعار عاشقانه!!!
‌‏
@Hamidrezaabravan

‌ هماهنگی جهت تبادل:
‌‏@Mdefy
223 views16:54
باز کردن / نظر دهید
2022-08-24 09:25:16 آلنکا زوپانچیچ از هگل می گوید


@Kajhnegaristan
383 views06:25
باز کردن / نظر دهید
2022-08-24 08:37:22 "عینیت و واقعیت در فیزیک
و در روانکاوی لکانی"


تعریفی از علم در اذهان بعضی از دانش آموختگان ما وجود دارد که یک تعریف کارتزین نیوتونی از علم است. تعریفی که توسط بنیانگذاران تئوری کوانتومی یعنی بوهر، بورن، پالی و هایزنبرگ از یک طرف و فلاسفه مدرن از قبیل دریدا، فوکو، کویره و ویتکنشتاین از طرفی و همچنین از طرف روانکاو ژک لکان به زیر سؤال رفته است. پست مدرنیست ها، فمینیست ها و روشنفکران چپ نیز این تعریف از علم را مورد انتقاد قرار داده اند.
در حقیقت تعریف جاری از علم بیشتر یک تعریف «آمپی ریستی» empiristic است که در آن دانش از تجربه به دست می آید و افکار ما از حواس ما ناشی می شوند. در این تعریف دانش بر روی تجربه و مشاهده استوار است نه بر اساس یک تئوری. این تعریف آمپی ریستی از دانش در اوایل قرن بیستم توسط « آمپیریوکریتی سیت » ها empiriocriticist به زیر سؤال رفته و بعدها تعریف خود آنها نیز توسط بنیانگذاران تئوری کوانتومی تغییر کرده است. خاطرنشان می کنم که آمپیریوکریتی سیت ها ملهم از تئوری ترمودینامیک در فیزیک بوده اند. آنها معتقد بودند که این تئوری اصولاً مادی بودن ذره، یعنی کل ماتریالیسم را به زیر سؤال برده است و این کوانتوم تئوریسین ها بودند که توانستند موج و ذره را دو مرتبه در کنار هم قرار داده و ماده و ماتریالیسم را نجات دهند.

همچنین خوب است به خاطر بیاوریم که آمپی ریسم در قرن ۱۷ در انگلستان به وجود آمد ولی هرگز نتوانست در اروپای قاره ای در مقابل « رسیونالیسم »rationalisme دکارت و اسپینوزا قرار بگیرد. لکان در سال ۱۹۳۶ در مقاله ای با عنوان « ماوراء اصل واقعیت » هیوم و آمپی ریسم و ” associationisme ” او را نقد می کند و همگی را به کناری می نهد.
هدف من از سخنرانی امروز ارائه دادن تعاریفی است که فیزیکدانان بزرگ از علم، از مقوله « واقعیت » reality و از مقوله « عینیت »objectivity دارند و نشان دادن این نکته که بدون کمک ژک لکان، این دانشمندان گرانقدر قادر به حصول توافقی ما بین خودشان نخواهند بود. لازم به تذکر است که فیزیک معاصر خودبخود متوجه نظریات پسیکانالیز شده است. پالی، بوهر و جوردن در نوشته های خود به ارتباط عمیقی که مابین کوانتوم تئوری و پسیکولوژی موجود است اشاره کرده اند. جوردن راجع به تقارن هایی که مابین فیزیک کوانتومی و روانکاوی فرویدی و حتی پاراپسیکولوژی موجود است بحث می کند.
پالی، از مقوله های کوانتومی به ایده ناخودآگاه و « آرکه تایپ های » archetype یونگ و حتی به « دریافت فراحسی » extrasnstory perception ‌می رسد. انیشتین می گوید:‌ برای من هیچ شکی وجود ندارد که تفکر به طور عمده در ناخودآگاه حرکت می کند، هر آنچه که مفهومی conceptual است منتج از تأمل contemplation است.
سوکال می گوید: « حتی خوانندگان غیر دانش مدار non-scientist ما از خود سؤال خواهند کرد که آخر چگونه ممکن است ارتباطی بین تئوری کوانتومی و روانکاوی ژک لکان وجود داشته باشد؟ ». در واقع باید این جمله سوکال را به این صورت اصلاح کرد که اگر تعجبی باشد باید از جانب همین غیر دانش مدارها باشد و گرنه برای یک غول فیزیک مثل بوهر که از بنیانگذاران « فلسفه مکملی » complementarity است چنین چیزی یک امر بدیهی است. فلسفه ی مکملی به طور ساده به این معناست که علم دیگر نمی تواند خود را بی نیاز از آنچه به طور کلی فرهنگ بشری را تشکیل می دهد بداند. علم جدا از فلسفه، هنر، مذهب و آنچه خلاقیت بشری ایجاد کرده است وجود خارجی نخواهد داشت.
فلسفه مکملی به این معناست که احساس و هیجان مکمل منطق و عقل است و فرهنگهای مختلف مکمل یکدیگرند. با چنین تعاریفی چگونه ممکن است یک شاخه از علم خود را از شاخه دیگر بی نیاز بداند؟ بوهر می گوید: « روانشناسی از این نظر متفاوت است که به روابط متقابلی وابسته است که بر پایه وحدت خودآگاهی قرار دارند و از این نظر مشابهت بهت انگیزی با نتایج فیزیکی کوانتوم دارند. در اینجا ما بخصوص در مورد ویژگیهای کامل شناخته شده هیجان و اراده فکر می کنیم که نمی توان آنها را با تصاویر قابل رؤیت نشان داد. بخصوص تضاد ظاهریی که بین جریان درونی مداوم تفکر بر اساس تداعی ( تفکر تداعی گرا ) از یک طرف و حفظ وحدت شخصیت از طرف دیگر وجود دارد، بسیار شبیه رابطه ای است که بین تعریف موجی حرکت ذرات مادی از یک طرف و فردیت فناناپذیر این ذرات از طرف دیگر وجود دارد ».
ادامه دارد...

@Kajhnegaristan
384 views05:37
باز کردن / نظر دهید
2022-08-22 18:52:59 تفکر انتقادی و متفکر "رخداد" و "تکینگی"
رضا مجد
قسمت دوم



متفکر انتقادی یکی از اهداف متعالی اش نجات دادن مخاطبان از دست امر کلی و همگانی و تبدیل کردن او به سوژه ی تکین است، سوژه ای که توان و قدرت و جرات آن را دارد که علیه باور همگانی و اکثریت صحبت بکند و مهمتر آن را به نقد بکشد.
منتقد انتقادی باید توان بازجویی از اندیشه ها را داشته باشد و آن را به دیگران نیز بیاموزد.کسی که علیه تمامی پایان ها عصیانی را آغاز کرده است،کسی که علیه وضعیت موجود عصیانی را آغازیده است.
از منظر متفکر انتفادی "آزادی" نه دادنی (یعنی از پیش مشخص و تضمین شده) و نه گرفتنی (یعنی از رهگذر شورش) است، بلکه یکجور خلق و آفرینش با آگاهی از گذشته و شناخت لحظه ی اکنون و نسبت بندی درست آن با آینده، است.
متفکر انتقادی مخاطبان خود را از دام اوهامی مثل حقایق ابدی و فراتاریخی می رهاند،همچنین آنها را از بند واقعیت ها که همه ی آنها برساخت هایی گفتمانی ای بیش نیستند،می رهاند و به دامن حقیقت ها می اندازد، آنهم نه از طریق تفسیر، بلکه از طریق این معنا که حقایق جز گسست هایی در معنا و دانش موجود و تاریخ نیستند.
متفکر انتقادی خواب سنگین و ناعادلانه و نابرابر جهان را با انتقادهای بجایش برهم می زند و می آشوبد.
وضعیت مستقر همیشه باید مورد بازخواست و بازجویی قراربگیرد. منطق حقیقت مثل منطق میل است،همانگونه که در روانکاوی،سوژه از طریق مواجهه ی راستین با حقیقت میلش تبدیل به سوژه ی روانکاوی می شود، با وفاداری با میلش که در این جمله ی قصار لاکان تجلی یافته است: "به میل ات وفادار بمان".که به نوعی همان اخلاق روانکاوی است، شبیه اخلاق حقیقت است که یکی از مفاهیم بنیادی آلن بدیو است، از این منظر سوژه ی تکین حقیقت نیز باید تاب رویارویی با رخداد که حقیقت از دل آن زاده می شود را داشته باشد و همچنین به رخداد حقیقت وفادار بماند. و سوژه زمانی می تواند تن به چنین کاری بزند که بتواند سر وضعیت موجود و هستی اش قمار بکند،یا به بیانی جرات به مخاطره انداختن منافع و روابط اجتماعی اش را داشته باشد و مهمتر از همه جرات و شجاعت انتخاب داشته باشد،باید نسبت به حقیقت گشوده بود.
حقیقت واحدی هیچ وقت وجود نداشته است،حقیقتی کلی و ازلی و ابدی که بتوان در همه ی زمانها و مکانها و بر همه ی انسانها حمل کرد. به قول بدیو "واحد وجود ندارد" امر واحدی پس و پشت فرانمودها،بلکه هرچه هست کثرت است و بس، حتی اینگونه هم نیست که ابتدا واحدی وجود داشته باشد که بعدا کثرت از روی آن ساخته شود،یا به بیان آدورنویی: "کل دروغین است"، هیچ کل تام وحدت یافته ای وجود نداردطوری که همه ی کثرت ها را در بربگیرد. هر وضعیت یک کثرت نظام مند است که بر بی نهایت امکان شدن و رخداد گشوده است،ما باید رخداد را به مثابه ی یک تغییر و شدن واقعی،یک امر پیش آیند و تصادفی،اتفاقی که در خلاء وضعیت می افتد و اینگونه آن را قابل رویت می کند، یا به بیانی با ایجاد خمش و گسست در فهم رایج و دانش موجود و واقعیت برساخته،رخداد ممکن می شود و رخ می دهد، فهم کنیم، همچنان که متفکر رخداد می فهمد.از خصوصیات اصلی رخداد پیش بینی ناپذیری و ناتوانی بیان چگونگی رخداد آن است، اینجا مشابهت مفهومی ای بین ر"خداد" بدیویی و "امرواقعی" لاکانی وجود دارد.
رخداد هیچ شالوده و علت عینی ندارد در خلاء رخ می دهد و منطق خاص خودش را دارد، به همین خاطر است که یک متفکر انتقادی به قول نیچه باید خودش نابهنگام باشد و اندیشه اش هم نابهنگام باشد.
...ادامه دارد


@Kajhnegaristan
452 views15:52
باز کردن / نظر دهید
2022-08-22 14:59:03 تفکر انقادی و متفکر "رخداد" و "تکینگی"
رضا مجد
قسمت اول


تا حالا با خودمان اندیشیده ایم که چرا ما،امور تکین،تصادفی و accidental و حادث را نه همچون اموری Local یا محلی و بومی، بلکه به شکل اموری یونیورسال و جهانشمول فهم می کنیم؟آیا این بخاطر محدودیت های وجودی ماست ؟ یا بخاطر سوژه شدن در برابر ایدئولوژی ها و گفتمان های هژمونیک؟
روشنفکر انتقادی یا متفکر رخداد،بجای دست یازی به اصول مطلق و یونیورسال،با وفاداری به وضعیت هر روزینه ی خویش دست به آفرینش نظری و عملی می زند. او اصالت خویش را از زمانه ی خویش و اکنونیت خویش می گیرد و رنگ و سیمای روزگار خویش را بر جبین دارد و همین مهر زمانه است که به او و کارش اصالت می بخشد
به بیان فوکو : 《روشنفکر بیش و پیش از آنکه از نظام و بنیان های متافیزیکی فهم و رفتار آدمیان پرسش کند، باید از یک رویداد تاریخی/اکنونیت بپرسد: چه چیزی در این لحظه در حال رخ دادن است؟ ما امروز چه هستیم؟ چه می اندیشیم؟ و چه انجام می دهیم؟》.
یعنی روشنفکر به عنوان شاهد و حاضری در تاریخ اکنونیت خویش عمل کند و تصویر و تعریف و تبیین خویش را از رخدادها و رویدادها بازگو کند.
به قول "بودلر" شاعر فرانسوی،: "امر آرمانی و ایدئال خود را در شکل رخدادها،رفتارها و اشیای جزئی،تکین و روزمره به نمایش می گذارد و هرگز به جهانی انتزاعی و فراتاریخی و جهانشمول اشارتی ندارد،خودآیین و خوداندیش است،به امور عادی و پذیرفته شده از زاویه و منظری متفاوت می نگرد." همان نگاه کج خودمان که به کرات در کانال از آن صحبت می شود.
روشنفکر انتقادی باید قادر باشد با تاریخ اکنون خود مواجهه ای پروبلماتیک داشته باشد. او دیگر یک کوگیتوی دکارتی، یک "من عام" و کلی و جهانشگول و فراتاریخی نیست که نه رنگ و بو و مهر زمانه ی خویش را بر جبین دارد و نه قادر است تاریخ امروزش را از تاریخ دیروزش تمیز بدهد. بلکه یک "سوژه ی تکین" و سینگولار است و خودش را به عنوان حاصل شرایط تاریخی حاکم بر تاریخ اکنون خود و به نوعی محصول تضارب و تصادم نیروها فهم می کند .
روشنفکر انتقادی هرآنچه را که می گوید،می زید و هرآنچه را که می زید در کنش و رفتار و منش اش به نمایش می گذارد و به نوعی بدن و جسمش تجسم و تجسد حقیقتی است که به آن می اندیشد و از آن سخن می گوید. اینگونه است که "سوژه ی سخن گو" یا "سوژه ی گفتار" و "سوژه ی سلوک" برهم منطبق می شوند.
به بیان فوکو در "گفتمان و حقیقت" : 《متفکر رخداد صریح ترین و مستقیم ترین شکل هایی که بتواند برای منظورش پیدا کند به کار می برد. به بیان دیگر، با نشان دادن هرچه مستقیم تر آنچه باور اوست بر روی ذهن دیگران کار می کند. این سادگی و شفافیت کلمات، به مردم امکان می دهد تا حقیقت نهفته در سخن را به سرعت از آن خود سازند و به جزئی از نفس شان بدل سازند و از این طریق،سوژه، حیاتی مستقل از روشنفکر می یابد و ادامه ی راه را خود طی می کند. روشنفکر اگر در یک مرحله مردم را به تقلید می خواند آن را به عنوان مقدمه ی خودبسندگی و خودآیینی آنان می خواهد. مردم برای اینکه سوژه ای رها باشند نخست باید سوژه ی منقاد و مطیع را تجربه کنند.سلوک روشنفکر برخلاف سلوک ایدئولوگ، معطوف بر انقیاد، سرسپردگی و تعبد دائمی مردمان نیست》.
تفکر انتقادی و متفکر انتقادی دو غایت را مدنظر دارند: اول اینکه سوژه های درگیر این رابطه ی منتقدانه،دست خوش تغییر و دگرگونی رادیکال بشوند،طوری که دیگر آن سوژه های پیشین نباشند و دوم اینکه این تغییر سوژه او را از یک حالت منفعلانه و سکون وار به یک وضعیت فعالانه و پراتیکال تغییر وضعیت بدهد.
نباید فراموش کرد که تفکر انتقادی همیشه یک "نقد قدرت" بوده و خواهد بود. صدای منتقد انتقادی صدای یک فرودست است خطاب به فرادست.
...ادامه دارد


@Kajhnegaristan
449 views11:59
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 11:45:18 چرا اغازیدن از "هویت" و اصالت دادن به آن محکوم به شکست است؟
رضا مجد
قسمت دوم


همانطور که در متن پیشین نیز بیان کردیم،آغازیدن از هرگونه تفکر از یک Identiti یا هویت، چگونه پیامدهای ناگوار سیاسی/اجتماعی/فرهنگی/علمی به بار می آورد. بنیان گذاردن تفکر بر اساس منطق این همانی و هویت تاثیرات مخرب و نوعی عدم امکان و نوعی ناتوانی را در عرصه های مختلف هستی و زیست/جهان بشری به بار می آورد که برای مثال نمونه هایی از آن ذکر می شود:
وفتی بنیان اندیشه هویت است در سطح پدیدار سازی،تمام پدیدار پیشینی است، اتفاقی که می افتد تاریخ زدایی از پدیدارهاست،یعنی نظام معرفتی ما پدیدارهایی را برای ما شناسایی و توضیح می دهد که ابتدا به ساکن تاریخی نیست و بعد اینکه پدیدار بیرونی و پیشینی است و بدین گونه اصولا بجای فهم پدیدار،بیشتر فهم آن را ناممکن می کند. البته نه اینکه حرفی برای گفتن از پدیدار نداشته باشد،نه، برعکس، اتفاقا در این زمینه پرگویی هم می شود، فقط این زیادی حرف زدن، هیچ نسبت وثیقی با خود و تاریخ پدیداری پدیده ندارد، بلکه نوعی یکسان سازی و یکسان نگری به پدیدارهای مختلف صورت می گیرد که از اساس متفاوت هستند.
برای مثال، برای تعریف چیستی سگ ها، از یک مفهوم کلی و جهان شمول "سگ بودن"استفاده می شود که در این صورت ویژگی ها و خصایص مختلف و متفاوت سگ ها،خاص و تکین نادیده انگاشته شده، و دیگر ما قادر به دیدن تفاوت ها و کثرت ها نمی شویم. فقط بر امر واحد و کلی تکیه می شود،مفهوم واحدی بنام بنام "سگ" که می توان آنرا بر تمامی سگ های جهان در همه ی زمانها و همه ی مکانها حمل کرد و اینگونه تمامی سگ ها زیر لوای یک مفهوم پیشینی و واحد هویت کسب می کنند. این منطق را می توان در دیگر سطوح زیست جهان انسانی هم پی گرفت.
چنانچه در هویت یابی و توضیح کیستی و چیستی "ایرانی" از یک مفهوم جوهری و کلی و همه شمول "ما ایرانیها" استفاده می شود. یک مفهوم ذاتی و پیشینی، باز چیزی که در این نوع نگاه،به مسلخ برده می شود منطق تفاوت ها و کثرت ها، در قالب تفاوت نژادی/قومی/زبانی/فرهنگی/مذهبی است. همه ی این کثرت های نوعی/نژادی/قومی/زبانی اغلب تحت مفهوم "مای ایرانی" لزوما آریایی مسلمان شیعه ی ترجیهن فارس آریایی،بازنمایی می شود. و اینگونه هر اگر تکین و خاصی، هر امر متفاوت و کثیری،سرکوب و پس زده می شود یا به شکل خاصی در دل یک امر کلی ادغام می شود،از طریق سازوکار حذف ادغامی. البته دال "ما ایرانیها" یک دال تهی است، اینگونه که در برحه های زمانی مختلف بوسیله ی دال های متفاوتی بازنمایی شده و می شود. نتیجه این است که تاریخ عظیم و متفاوت و کثیر قومی ترک ها/کردها/بلوچ ها/لرها/ عرب ها و... از طریق فرایند حذف ادغامی ابتدا حذف و سرکوب شده و بعد از نو درون یک تاریخ واحد و کلی و یکدست منسجمی بنام تاریخ "ما ابرانیها" ی آریایی لزومن فارس مرکز نشین صورت بندی می شود. وقتی تفکر مرکزگرا،از مفهومی بنام مناطق دور افتاده مثلا"سیستان و بلوجستان" حرف می زند، متفکر انتقادی باید با دست گذاشتن به برساخت این مفهوم و زمینه ی برساخت این مفهوم، چگونگی برساخت آنرا مسئله مند بکند، مثل پرسشی مانند: دور افتاده از کجا؟ مگر پیش فرض ضمنی ما این نبود که به بهای سرکوب امرهای متفاوت و کثیر، فقط ذیل مفهوم کلی و واحد "مای ایرانی" آنهم در پس زمینه ی شعارهایی چون: همه ی ایران سرای من است، هویت ما مفهوم پردازی بشود؟ پس ابن منطق و سنجش فاصله این وسط چکار می کند؟ جز اینکه پیشاپیش یک ایرانی جوهری اصیل و مرکز نشین، فرض گرفته شده است؟ یک مرکزی که الباقی مناطق و شهرها به شکل فرعی و در نسبت با آن هویت پیدا می کند؟ و هرچه قدر فاصله از این مرکز اصیل بیشتر بشود آن منطقه دورافتاده تر و پرت و بی اصالت تر و فرعی تر بازنموده می شود؟ راستی چرا سیستان و بلوجستان به خود وانهاده شده است؟
...ادامه دارد



@Kajhnegaristan
473 views08:45
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 11:43:41 چرا آغازیدن از "هویت"و اصالت دادن به آن محکوم به شکست است؟
رضا مجد
قسمت اول


شیوه ای از فکر کردن و اندیشیدن وجود دارد که متاسفانه دوهزار و پانصدسال است که بر شیوه ی اندیشیدن و فهم ما از اشیاء و رویدادها و پدیدارهای جهان و نیز فهم تاریخی مان مسلط است و حتی اکنون نیز همچنان سلطه ی خود را حفظ کرده است. در این شیوه،فهم و نظام معرفتی مبتنی بر این همانی یا identity و هویت است. مبتنی بر این همان گرفتن مفهوم با مصداق است، دال با مدلول است.
وقتی یک انسانی به دنیا می آید، فارغ از کیفیات و خصایل و ویژگی های خاص و تکین او، پیشاپیش درون یک زنجیره ی دلالتی و درون یک نظام نمادین به دنیا می آید بطوریکه حتی قبل از اینکه نطفه ی او بسته شده باشد،بخش بزرگی از چیستی و کیستی و هویت او تعیین می شود، اینکه در چه خانواده ای(دیندار/بی دین، دارا/ندار،تحصیل کرده/بی سواد ووو...) و با چه جنسیت و فرهنگ و سنت و مذهبی متولد می شود، در چه شرایط تاریخی و در چه نقطه ی جغرافیایی متولد می شود،همه ی اینها نظام نمادینی را می سازد که فرد به درون آن پرتاپ می شود، ما درون نظامی ازهویت ها و مفاهیم و دلالت های از پیش موجود متولد می شویم که به نوعی مستقل از ماست و در اینجا مهم این نیست که خصایل و ویژگی های منحصربه فرد ما، آن خصوصیات تکین و سینگولار ما که از ما موجودی خاص و متفاوت از دیگر انسانها می سازد، چه خصوصیاتی هستند،بلکه مهم این است ما یا هر انسان خاص دیگری چقدر با مصداق یا مفهوم انسان عامی که پیشاپیش و بسیار پیشتر از تولد ما و آن انسان های خاص مفهوم پردازی شده است،چقدر همخوانی دارد؟ در اینجا مفهوم به عنوان قالبی است که از پیش ساخته شده و ما به عنوان انسان باید هرجور که شده خود را متناسب با آن قالب در بیاوریم.
فقط به بخش کوچکی از عواقب و پیامدهای اندیشیدن بر اساس این همانی و هویت اشاره می کنم الباقی قصه را خودتان حدس خواهید زد.
در اینگونه اندیشیدن به جهان، به پدیدارها بر اساس مفاهیمی می اندیشیم که در تاریخ پدیده نیست، در ریخت زادی و مورفو جنرسیس پدیده نیست، بلکه از بیرون و بر اساس منطق استعلایی پدیده فهم می شود، تمام انسانها جدا از ویژگی های خاص و متفاوت در قالب یک سری مفاهیم کلی و جهانشمول و در ذیل مفهوم انسان عام فهم می شود. اینگونه می شود که جهان دارای یک قصه می شود و بس، آنهم، این قصه آن قصه ایست که هژمونیک شده است، مثل قصه ی غرب برای ما، و اینگونه ما تمام دنیا را با اون یک قصه می سنجیم. در یک کلام از جهان تاریخ زدایی می شود، تاریخ واقعی جایی را نمی توان توضیح داد، تاریخ واقعی که اون جا بر اساس فرایندهایی که طی کرده.و باز در یک کلام بیکامینگ ها و شدن ها غیر قابل دیدن و رصد می شود و با ندیدن بی کامینگ ها اساسا ساختار قدرت غیرقابل رصد می شود،بخش زیادی از قدرت از دست نگاه انتقادی در می رود. در این نسبت پدیده هایی بیان می شوند و دارای قدرت بیان می شوند که با مفهوم اون پدیده که نسبت به پدیده پیشینی و بیرونی است انطباق داشته باشد.
در نتیجه اشکال و نیروها وقدرت هایی که در ریخت زادی اون پدیده وجود دارند غیرقابل دیدن می شوند و این اشکال مدام سرکوب می شوند تا سرانجام به شکل آن مفاهیم پیشینی در بیایند.
منطق توسعه را هم باید در نوع اندیشیدن جستجو کرد، بیس جامعه شناسی توسعه چیست؟ این است که منطق توسعه همه جا یک چیز است، یعنی باید الگوهای توسعه ای تدوین بشوند بتوان به همه جا تجویز کرد. یعنی ابتدا انباشتی صورت بگیرد،طبقه ای شکل بگیرد، چرخش سرمایه ای به وجود بیاید و جهانی شدنی شکل بگیرد.
...ادامه دارد


@Kajhnegaristan
380 views08:43
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 06:38:45 یکی پرسیده با این تورم و قیمتهای سر به فلک کشیده چرا جدیدأ کسی صداش در نمیاد و چرا کسی اعتراض نمیکنه به این وضعیت؟ جواب نه عزیزجان دیگه کسی نباید هم اعتراض کنه به این وضعیت چون یک ملت دلال و فرصت طلب شدیم به چند دلیل ۱ ـ بخاطر اینکه پولارو دلار خریدیم…
363 viewsedited  03:38
باز کردن / نظر دهید