Get Mystery Box with random crypto!

| یادداشت روزانه |

Logo of telegram channel yad_dasht — | یادداشت روزانه |
Logo of telegram channel yad_dasht — | یادداشت روزانه |
Channel address: @yad_dasht
Categories: Animals , Automobiles
Language: English
Subscribers: 736
Description from channel

📝 #شعر
❤️ #دلنوشته
📕#کتاب
📚 #داستان_کوتاه
🎼 #معرفی_آهنگ
👤 #زندگینامه
📜 #واژه_نامه_وارونه

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


The latest Messages

2021-12-27 13:11:40 با آن که دلم از غم هجرت خون است
شادی به غم توام ز غم افزون است

اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب!
هجرانش چنین است، وصالش چون است؟

#رودکی
—————

ویدئو دکتر کاکاوند در مورد این رباعی
https://www.instagram.com/tv/CX-u0y7pcmT/?utm_source=ig_web_copy_link

——————-
@yad_Dasht
17 viewsSiNa, 10:11
Open / Comment
2021-12-26 20:14:26 در عشق تو من توام تو من باش
یک پیرهن است گو دو تن باش
.
چون یک تن را هزار جان هست
گو یک جان را هزار تن باش
.
نی نی که نه یک تن و نه یک جانست
هیچند همه تو خویشتن باش
.
چون جمله یکی است در حقیقت
گو یک تن را دو پیرهن باش
.
جانا همه آن تو شدم من
من آن توام تو آن من باش
.
ای دل به میان این سخن در
مانندهٔ مرده در کفن باش
.
چون سوسن ده زبان درین سر
می‌دار زبان و بی سخن باش
.
یک رمز مگوی لیک چون گل
می‌خند خوش و همه دهن باش
.
گر گویندت که کافری چیست
گو عاشق زلف پر شکن باش
.
ور پرسندت که چیست ایمان
گو روی ببین و نعره‌زن باش
.
گر روی بدین حدیث داری
چون ابراهیم بت‌شکن باش
.
ور گویندت ببایدت سوخت
تو خود ز برای سوختن باش.
.
ور کشتن تو دهند فتوی
در کشتن خود به تاختن باش
.
مانند حسین بر سر دار
در کشتن و سوختن حسن باش
.
انگشت‌زن فنای خود شو
وانگشت نمای مرد و زن باش
.
گه ماده و گاه نر چه باشی
گر مرغی ویی نه چون زغن باش
.
انجام ره تو گفت عطار
رسوای هزار انجمن باش
.
#عطار
@yad_Dasht
@Yaddashtghazal
53 viewsSiNa, 17:14
Open / Comment
2021-12-25 09:20:57 عمری به سر دویدم در جستجوی یار:
جز دسترس به وصل وی‌ام آرزو نبود.
دادم درین هوس، دل دیوانه را به باد؛
این جستجو نبود ...

#هوشنگ_ابتهاج
@yad_Dasht
95 views , 06:20
Open / Comment
2021-12-23 10:35:18 آنکه به بحر میدهد صبرِ نشستنِ ابد،            
شوق سیاحت و سفر همرهِ رود می‌کند

عطر دهد به سوختن، نغمه زند به ساختن          
وه که دلِ یگانه ام کارِ دو عود می‌کند

#هوشنگ_ابتهاج
@Yad_Dasht
17 views , 07:35
Open / Comment
2021-12-22 20:15:11 هستی‌ام رفت و دلم سوخت و خون شد جگرم
باخبر باش که بعد از تو چه آمد به سرم

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته اینجاست که من راز نگه‌دارترم

گرچه آزردی‌ام ای دوست محال است که من
چون تو از دوست به بیگانه شکایت ببرم

راه بر گریه‌ی من بسته غرورم، ای عشق
کاش با تیغ تو بر خاک بیافتد سپرم

من که یک عمر به حقم نرسیدم ای دوست
باشد! از خیر رسیدن به تو هم می‌گذرم

#احسان_انصاری
@Yad_Dasht
54 views𝑭𝒆𝒓𝒅𝒐𝒔 𝑵𝒐𝒓𝒐𝒐𝒛𝒊, 17:15
Open / Comment
2021-12-22 19:47:50 چون یاد ز یار دلکشم می آید
سوزی به دل پرآتشم می آید

می خندم و خنده ام نمی آید خوش
می گریم و گریه خوش خوشم می آید

#مجد_همگر
@yad_dasht
54 viewsSiNa, 16:47
Open / Comment
2021-12-22 19:47:10 جانم ز مهرت ای بت نامهربان برفت
اکنون بقای عشق تو بادا که جان برفت

در سینه عشق صدرنشین شد بجاي دل
صبرم چو جاي خويش ندید از میان برفت

خالي نبود چهره صبرم ز اشك گرم
تا ماجراي روز منش بر زبان برفت

هر قطره خون که آن ز دو چشمم دراوفتاد
هجران بسخره گفت که لعلي ز كان برفت

یکشب درآمد از درم آن لاله رخ ولی
ننشست همچو شمع ز پا، در زمان برفت

سوزان دلم بمشعله داري رهیش بود
كز تن روان بخدمت سرو روان برفت

گفتم که غمزه تو مرا کشت رحم کن
گفتا کنون چه سود که تیر از کمان برفت

بیچاره دل که بوسه خرید از لبت بجان
سودي نکرد از تو و با صد زیان برفت

در نوبهار حسن تو نشکفت لاله يي
کز وي طراوت چمن و گلستان برفت

آمد خیال روي تو در چشمم آشکار
بر رغم جان که خیره ز چشمم نهان برفت

عالم حدیث عشق من و حسن تو گرفت
آري چنين بود سخني كز دهان برفت

#ظهیر_فاریابی
@yad_Dasht
55 viewsSiNa, 16:47
Open / Comment
2021-12-21 18:38:13
61 viewssina, 15:38
Open / Comment
2021-12-21 11:00:34 موج‌ها خوابیده‌اند آرام و رام
طبلِ طوفان از نوا افتاده است
چشمه‌های شعله‌ور خشکیده‌اند،
آب‌ها از آسیا افتاده است

در مزار آبادِ شهرِ بی‌تپش
وایِ جغدی هم نمی‌آید به گوش
دردمندان بی‌خروش و بی‌فغان
خشمناکان بی‌فغان و بی‌خروش

آه‌ها در سینه‌ها گم کرده راه،
مرغکان سرشان به زیر بال‌ها
در سکوتِ جاودان مدفون شده‌ست
هر چه غوغا بود و قیل و قال‌ها

آب‌ها از آسیا افتاده است،
دارها برچیده، خون‌ها شسته‌اند
جای رنج و خشم و عصیان، بوته‌ها
پشکبُن‌های پلیدی رسته‌اند

مشت‌های آسمان‌کوبِ قوی
وا شدست و گونه‌گون رسوا شده‌ست
یا نهان سیلی زنان یا آشکار
کاسه‌ی پستِ گدایی‌ها شده‌ست

خانه خالی بود و خوان بی‌آب و نان،
وآنچه بود، آشِ دهن‌سوزی نبود
این شب است،آری، شبی بس هولناک
لیک پشتِ تپه هم روزی نبود

باز ما ماندیم و شهرِ بی‌تپش
و‌آنچه کفتار است و گرگ و روبه‌ست
گاه می‌گویم فغانی برکشم،
باز می‌بینم صدایم کوته‌ست

باز می‌بینم که پشتِ میله‌ها
مادرم استاده، با چشمانِ تَر
ناله‌اش گم گشته در فریادها
گویدم گویی که من لالم، تو کر

آخر انگشتی کند چون خامه‌ای
دستِ دیگر را به سانِ نامه‌ای
گویدم بنویس و راحت شو به رمز
تو عجب دیوانه و خودکامه‌ای

من سری بالا زنم چون ماکیان
از پسِ نوشیدنِ هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس، سر
هر چه از آن گوید، این بیند جواب

گوید آخر ... پیرهاتان نیز ... هم
گویمش اما جوانان مانده‌اند
گویدم این‌ها دروغند و فریب
گویم آن‌ها بس به گوشم خوانده‌اند

گوید اما خواهرت، طفلت، زنت...؟
من نهم دندانِ غفلت بر جگر
چشم هم اینجا دم از کوری زند
گوش کز حرفِ نخستین بود کر

گاهِ رفتن گویدم نومیدوار
وآخرین حرفش که: این جهل است و لج
قلعه‌ها شد فتح، سقف آمد فرود
و آخرین حرفم ستون است و فرج

می‌شود چشمش پر از اشک و به خویش
می‌دهد امیدِ دیدار مرا
من به اشکش خیره از این سوی و باز
دزدِ مسکین بُرده سیگارِ مرا

آب‌ها از آسیا افتاده؛ لیک
باز ما ماندیم و خوانِ این و آن
میهمانِ باده و افیون و بنگ
از عطای دشمنان و دوستان

آب‌ها از آسیا افتاده، لیک
باز ما ماندیم و عدلِ ایزدی
وآنچه گویی گویدم هر شب زنم
باز هم مست و تهی دست آمدی؟

#مهدی_اخوان_ثالث
@yad_Dasht
18 viewsSiNa, 08:00
Open / Comment