در عشق تو من توام تو من باش یک پیرهن است گو دو تن باش . چون یک | | یادداشت روزانه |
در عشق تو من توام تو من باش یک پیرهن است گو دو تن باش . چون یک تن را هزار جان هست گو یک جان را هزار تن باش . نی نی که نه یک تن و نه یک جانست هیچند همه تو خویشتن باش . چون جمله یکی است در حقیقت گو یک تن را دو پیرهن باش . جانا همه آن تو شدم من من آن توام تو آن من باش . ای دل به میان این سخن در مانندهٔ مرده در کفن باش . چون سوسن ده زبان درین سر میدار زبان و بی سخن باش . یک رمز مگوی لیک چون گل میخند خوش و همه دهن باش . گر گویندت که کافری چیست گو عاشق زلف پر شکن باش . ور پرسندت که چیست ایمان گو روی ببین و نعرهزن باش . گر روی بدین حدیث داری چون ابراهیم بتشکن باش . ور گویندت ببایدت سوخت تو خود ز برای سوختن باش. . ور کشتن تو دهند فتوی در کشتن خود به تاختن باش . مانند حسین بر سر دار در کشتن و سوختن حسن باش . انگشتزن فنای خود شو وانگشت نمای مرد و زن باش . گه ماده و گاه نر چه باشی گر مرغی ویی نه چون زغن باش . انجام ره تو گفت عطار رسوای هزار انجمن باش . #عطار @yad_Dasht @Yaddashtghazal