Get Mystery Box with random crypto!

| یادداشت روزانه |

Logo of telegram channel yad_dasht — | یادداشت روزانه |
Logo of telegram channel yad_dasht — | یادداشت روزانه |
Channel address: @yad_dasht
Categories: Animals , Automobiles
Language: English
Subscribers: 736
Description from channel

📝 #شعر
❤️ #دلنوشته
📕#کتاب
📚 #داستان_کوتاه
🎼 #معرفی_آهنگ
👤 #زندگینامه
📜 #واژه_نامه_وارونه

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


The latest Messages 2

2021-12-19 20:56:56 ارزویم بود روزی ببافم موهایت را
امروز هم به نیمی از ارزویم رسیده ام
میبافم اما خیالت را...

#ستار_عبادی

@yad_Dasht
81 views , 17:56
Open / Comment
2021-12-19 09:36:48 می شنوم در نگه گرم توست
گم شده گلبانگ بهشت امید
این همه گشتم من و دلخواه من
در نگه گرم تو می آرمید!

زمزمه‌ی شعر نگاه تو را
می شنوم ، با دل و جان آشناست
اشک زلال غزل حافظ است
نغمه ی مرغان بهشتی نواست ...

#هوشنگ_ابتهاج
34 views , 06:36
Open / Comment
2021-12-17 10:20:58 با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای «قلب» مرا برده به تاراج

ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج

ای کشتۂ سوزانده بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج

یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج

#فاضل_نظری
@yad_Dasht
82 views , 07:20
Open / Comment
2021-12-17 01:23:05 دریغا انسان
که با دردِ قرونَش خو کرده بود؛
دریغا!

این نمی‌دانستیم و
دوشادوش
در کوچه‌های پُر نَفَسِ رزم
فریاد می‌زدیم.



خدایان از میانه برخاسته بودند و، دیگر
نامِ انسان بود
دستمایه‌ی افسونی که زیباترینِ پهلوانان را
به عُریان کردنِ خونِ خویش
انگیزه بود.



دریغا انسان که با دردِ قرونَش خو کرده بود!



با لرزشی هیجانی
چونان کبوتری که جُفتَش را آواز می‌دهد
نامِ انسان را فریاد می‌کردیم
و شکفته می‌شدیم
چنان چون آفتابگردانی
که آفتاب را
با دهانِ شکفتن
فریاد می‌کند.






اما انسان، ای دریغ
که با دردِ قرونَش
خو کرده بود.



پا در زنجیر و برهنه تن
تلاشِ ما را به گونه‌یی می‌نگریست
که عاقلی
به گروهی مجانین
که در برهنه شادمانیِ خویش
بی‌خبرانه های‌وهویی می‌کنند.



در نبردی که انجامِ محتومش را آغازی آنچنان مشکوک می‌بایست بود،
ما را که بجز عُریانیِ روحِ خویش سپری نمی‌داشتیم
به سرانگشت با دشمن می‌نمود
تا پیکان‌های خشمش
فریادِ دردِ ما را
چونان دُمَلی چرکین بشکافد.







وه که جهنم نیز
چندان که پایِ فریب در میانه باشد
زمزمه‌اش
ناخوشایندتر از زمزمه‌ی بهشت
نیست.



می‌پنداشتیم که سپیده‌دمی رنگین
ــ چنان که به سنگفرشِ شب از پای درآییم ــ
با بوسه‌یی
بر خونِ امیدوارِ ما بخواهد شکفت.



و یاران، یکایک از پا درآمدند
[چرا که انسان
ای دریغ، که به دردِ قرونَش خو کرده بود] و نامِ ایشان از خاطره‌ها برفت
ــ شاید مگر به گوشه‌ی دفتری [پاره‌ای بر این عقیده‌اند] ــ
چرا که انسان، ای دریغ
به دردِ قرونَش خو کرده بود.







در ظلماتی که شیطان و خدا جلوه‌ی یکسان دارند
دیگر آن فریادِ عبث را مکرر نمی‌کنم.
مسلک‌ها به جز بهانه‌ی دعوایی نیست
بر سرِ کرسیِ اقتداری،
و انسان
دریغا که به دردِ قرونَش خو کرده است.



ای یار، نگاهِ تو سپیده‌دمی دیگر است
تابان‌تر از سپیده‌دمی که در رؤیای من بود.
سپیده‌دمی که با مرثیه‌ی یارانِ من
در خونِ من بخشکید
و در ظلماتِ حقیقت فرو شُد.







زمینِ خدا هموار است و
عشق
بی‌فراز و نشیب،
چرا که جهنمِ موعود
آغاز گشته است.







نخستین بوسه‌های ما، بگذار
یادبودِ آن بوسه‌ها باد
که یاران
با دهانِ سُرخِ زخم‌های خویش
بر زمینِ ناسپاس نهادند.



عشقِ تو مرا تسلا می‌دهد.
نیز وحشتی
از آنکه این رَمه آن ارج نمی‌داشت که من
تو را نشناخته بمیرم.

#شاملو
@yad_Dasht
86 viewsSiNa, 22:23
Open / Comment
2021-12-16 10:16:04
ای ساقی اگر سعادتی هست تراست
جانی و دلی و جان و دل مست تراست

اندر سر ما عشق تو پا میکوبد
دستی میزن که تا ابد دست تراست

مولانا
@yad_Dasht
94 viewsSiNa, 07:16
Open / Comment
2021-12-14 13:03:13 از دست عزيزان چه بگويم گله‌ای نيست
گر هم گله‌ای هست، دگر حوصله‌ای نيست

سرگرم به خود زخم‌زدن در همه‌عمرم
هرلحظه جز اين، دست مرا مشغله‌ای نيست

ديری‌ست که از خانه‌خرابان جهانم
بر سقف فروريخته‌ام چلچله‌ای نيست

در حسرت ديدار تو آواره‌ترينم
هرچند که تا منزل تو فاصله‌ای نيست

بگذشته‌ام از خویش ولی از تو گذشتن
مرزی‌ست که مشکل‌تر از آن مرحله‌ای نيست

سرگشته‌ترين کشتی دريای زمانم
می‌کوچم و در رهگذرم اسکله‌ای نيست

من سلسله‌جنبان دل عاشق خويشم
بر زندگی‌ام سايه‌ای از سلسله‌ای نيست

يخ بسته زمستان زمان در دل بهمن
رفتند عزيزان و مرا قافله‌ای نيست

#بهمن_رافعی
@Yad_Dasht
60 views𝑭𝒆𝒓𝒅𝒐𝒔 𝑵𝒐𝒓𝒐𝒐𝒛𝒊, 10:03
Open / Comment
2021-12-14 11:25:31 چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره

امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کان هم شب وصل در گلو ماند گره

رودکی

https://www.instagram.com/tv/CXdMfmigVsS/?utm_medium=copy_link

@yad_dasht
62 viewsSiNa, 08:25
Open / Comment
2021-12-13 00:00:02 تا توطئه‌ ای دیگر، ‌ای دوست خداحافظ
تا ضربه‌ ی کاری‌ تر، ‌ای دوست خداحافظ

مِیلی به سلامت نیست،  هر بار دروغی تو
یکبار به خود بنگر، ‌ای دوست خداحافظ

این حقِ من از ما نیست، تعبیرِ تو از حق است
من می‌ گذرم، بگذر،‌ ای دوست خداحافظ

می‌ بخشمت امّا تو، هستی که بمانی با
این کینه‌ ی شرم‌آور، ‌ای دوست خداحافظ

بفروش رفاقت را، من از تو نمی‌ رنجم
بس نیست همین کیفر؟‌ ای دوست خداحافظ

#افشین_یداللهی

@Yad_Dasht
86 views𝑭𝒆𝒓𝒅𝒐𝒔 𝑵𝒐𝒓𝒐𝒐𝒛𝒊, edited  21:00
Open / Comment
2021-12-12 21:54:23 در آغوش من هستی و نیستی
تو در این بدن هستی و نیستی

تو با روح آواره ات گم شدی
که در لمس تن هستی و نیستی

نرفتی ولی ماندنت رفتن است
تو پیمان شکن هستی و نیستی

گرفتار مردانگی مانده ام
تو گفتی که زن هستی و نیستی

من امروز اگر می روم سال هاست
که تو پیش من هستی و نیستی

#افشین_یداللهی

@yad_Dasht
94 views , 18:54
Open / Comment
2021-12-11 22:30:51 #persian #indie
@sinmusicc
108 viewsSiNa, 19:30
Open / Comment