| یادداشت روزانه |

2021-12-10 20:17:15 یار آمد و من طاقت دیدار ندارم
از خود گله ای دارم و از یار ندارم
.
شادم که: غم یار ز خود بی خبرم کرد
باری، خبر از طعنه اغیار ندارم
.
گفتم: چو بیایی، غم خود با تو کنم شرح
اما چه کنم؟ طاقت گفتار ندارم
.
لطف تو بود اندک و اندوه تو بسیار
من خود گله اندک و بسیار ندارم
.
گو: خلق بدانند که من رندم و رسوا
از رندی و بدنامی خود عار ندارم
.
بی قیدم و از کار جهان فارغ مطلق
کس با من و من هم بکسی کار ندارم
.
حال من دل خسته خرابست، هلالی
آزرده دلی دارم و غم خوار ندارم
.
#هلالی_جغتایی
@yad_Dasht Open / Comment

2021-12-10 11:34:26 هرچند حیا می کند از بوسه ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهره اوست

الفت چه طلسمی ست که باطل شدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست

ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست

یک بار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست

از کوشش بیهوده خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست

#فاضل_نظری

@Yad_Dasht Open / Comment

2021-12-08 16:30:14 پنج سالم بود
خواهرم مرا در کمد انداخت و در را قفل کرد
به او فحش دادم
و با خود فکر کردم:
او بی رحم ترین خواهر دنیاست
در تاریکی گریه کردم
بیهوش شدم
به هوش آمدم
سربازان خواهرم را کشته بودند!

#احسان_افشاری
@Yad_Dasht Open / Comment

2021-12-07 22:45:17 می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش

می برم تا که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه

می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه ی امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد..می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید

عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب خونین دل
می روم از دل من دست بدار
 ای امید عبث بی حاصل

#فروغ_فرخزاد
@Yad_Dasht Open / Comment

2021-12-07 12:26:34 خویش را گم کرده ام در سنگلاخ زندگی !!!
هرچه می گردم نمی دانم کجا افتاده ام

#فاضل نظری
@yad_Dasht Open / Comment

2021-12-06 19:45:19 Open / Comment

2021-12-04 14:24:44 دیدی ای یار؟ که آخر من و تو ما نشدیم
لایقِ کف زدن مردم دنیا نشدیم

هر کسی رفت به سویی و در آن‌سو گم شد
سال‌ها از پی هم طی شد و پیدا نشدیم

من فرو رفتم و تو راهی مرداب شدی
رود بودیم، ولی حیف که دریا نشدیم

روی خاک وطن خویش لگدمال شدیم
تشنه در باغچه ماندیم و شکوفا نشدیم

از زمین‌خوردنِ ما عرش الهی لرزید
آنچنان بود که تا شام ابد پا نشدیم...

#محمدرضا_طاهری

@yad_dasht Open / Comment

2021-12-02 20:23:16 مرا زیبا به یاد بیار
فرض کن که من
رویایی بودم
که از زندگی تو گذر کردم
و یا بارانی بودم
که سیلاب شدم در کوچه‌های‌تان

شاید هم خوابی زیبا بودم
تو بیدار شدی و من رفته بودم

مرا زیبا به یاد آر

#اورهان ولی

@yad_dasht Open / Comment

2021-11-29 14:07:13 پس چه هستی ای فلک، گردور باطل نیستی
چیستی ای عمر، گر زهر هلاهل نیستی

زهر نوشاندن هم ای تقدیر بی آداب نیست
من به قسمت راضی ام اما تو عادل نیستی

در وفاداری ندیدم هیچکس را مثل تو
ای غم از حال دلم یک لحظه غافل نیستی

گریه کن بر حال خویش ای موج از دریا ملول
لحظه ای دیگر تو در آغوش ساحل نیستی

هر که با من بود روزی دل برید از من، تو نیز
دل به رفتن می سپاری، گرچه مایل نیستی

گفت: روزی بازمیگردم، فراموشم مکن
گفتمش: در بی وفایی نیز کامل نیستی

#فاضل_نظری
@yad_dasht Open / Comment

2021-11-29 10:43:07 تنها یک چیز را
از تو بیشتر دوست دارم
اینکه تو را دوست دارم
میخواهی بمان
میخواهی برو
رفتنِ تو
دل انگیزتر از آمدن دیگریست...

#محمد_ابراهیم_جعفری
@yad_dasht Open / Comment