ابو ولّاد، حفص بن سالم خیاط میگوید: در مدینه بر امام کاظم علیه السلام داخل شدم و چیزی همراه من بود که آن را به حضرت رساندم؛ حضرت فرمود: به اصحاب خود این مطلب را برسان و به آنان بگو: از خدای عز و جل پروا کنید؛ زیرا شما در زمان سلطنت آن زورگو یعنی منصور دوانیقی هستید؛ پس زبانهای خود را حفظ کنید و بر جان و دین خود تقیه نمایید و با دعا کردن، هر آنچه را بر ما و خودتان از آن بیمناکید، دفع کنید؛ زیرا به خدا قسم دعا کردن و از خدا خواستن، بلا را بر میگرداند، اگر چه مقدر و حتمی گشته باشد و فقط امضای آن مانده باشد؛ پس وقتی خداوند خوانده میشود و از او چیزی مسألت میشود، بلا را به خوبی بر میگرداند؛ پس در دعا پافشاری کنید که خدا بلا را از شما کفایت فرماید. ابو ولّاد میگوید: وقتی گفتار امام کاظم ررا به اصحابم رساندم، آنان به آن عمل کردند و علیه منصور دوانیقی دعا کردند و این امر در سالی بود که منصور به مکه آمده بود؛ پس پیش از تمام کردن مناسکش در نزدیکی چاه میمون مرد و خداوند ما را از شر او راحت کرد. ابو ولّاد میگوید: من در آن سال به حج رفته بودم؛ پس بر امام کاظم علیه السلام داخل شدم؛ حضرت فرمود: ای ابو ولّاد! موفقیت در آنچه را که شما را بدان امر کردم و شما بر دعا علیه منصور دوانیقی تشویق کردم، چگونه دیدید؟ ای ابو ولّاد! هیچ بلایی نیست که بر بنده مؤمن نازل میشود و خدا دعا کردن را بر آن بنده الهام میکند، مگر این که برطرف کردن آن بلا نزدیک باشد؛ و هیچ بلایی نیست که بر بنده مؤمن نازل میشود و خدا آن بنده را از دعا کردن باز میدارد، مگر این که آن بلا طولانی باشد؛ پس وقتی بلا نازل شد، بر شما باد به دعا کردن.