2016-09-07 10:21:16
ریشه ی ضرب المثل "شتر دیدی؟ ندیدی"
گویند سعدی از دیاری به دیاری می رفت. در راه چشمش به زمین افتاد. جای پای یک مرد و یک شتر دید كه از جلوش رد شده بودند. كمی كه رفت ادرار كم جهشی روی زمین دید، پیش خود گفت سوارِ این شتر، زن حاملهای بوده؛ بعد یک طرف راه مگس و طرف دیگر پشه به پرواز دید، پیش خود گفت:
یكه لنگه بار این شتر شیره بوده لنگه دیگرش سرکه. باز نگاهش به خط راه افتاد، دید علفهای یک طرف جاده چریده شده و طرف دیگر نچریده باقی مانده، پیش خود گفت: یک چشم این شتر كور بوده، یك چشم بینا.
حدسیات سعدی همه درست بود و ساربانی كه از جلوش گذشته بود به خواب می رود و وقتی كه بیدار می شود می بیند شترش رفته. او سرگردان بیابان شد تا به سعدی رسید. پرسید: شتر مرا ندیدی؟
سعدی گفت یک چشم شترت كور نبود؟
مرد گفت: چرا
گفت بارش شیره و سرکه نبود؟
گفت: چرا
گفت زن حاملهای سوارش نبود؟ گفت: چرا.
سعدی گفت من ندیدم. مرد ساربان كه همه نشانها را درست شنید اوقاتش تلخ شد و گفت: شتر مرا تو دزدیدهای همه نشانی هاش را هم درست می دهی. بعد با چوبی كه در دست داشت سعدی را به باد کتک گرفت.
وقتی ساربان یقین كرد كه او شتر را ندزدیده راه افتاد و رفت.
سعدی زیر لب زمزمه كرد و بخود گفت:
سعدیا چند خوری چوب شتربانان را
میتوان قطع نظر كرد، شتر دیدی؟ نه
@danestani1395
5 views07:21