گفتم : از حرفام نرنجیدی ...؟ گفت : نه! گفتم : ولی هر کی بود یه | شاید سی سالگی
گفتم : از حرفام نرنجیدی ...؟ گفت : نه! گفتم : ولی هر کی بود یه چیزی بهم میگفت.! گفت : مادرم انسولین میزنه، اولا خیلی دردش میگرفت، بعدش کمتر شد، حالا هر وقت سوزنو تو پوستش فرو میکنه، فقط میخنده. الان منم اونطوری ام...!