شده پر از غم باشی دلت تنگ یار ز بس در خیال بدیده باشی ُرخ یار | عاشقیات ❤
شده پر از غم باشی دلت تنگ یار ز بس در خیال بدیده باشی ُرخ یار جگر سوخته باشی ز درد دوری یار من به کنم چه کنم وا داده ام خانه خرابی را چه کنم دل ما پیش یار یار پیش یار ما مانده ام و این درد بی انتها هر چه که گفتم تو برای من باش که جهان به از این نباشد خندید و بگفت روی تو زر و سرخ نباشد