2017-01-27 11:34:09
#شعر
شمع مسکین نه که سوزنده و سرکش باشد
قسمت این بود که پروانه در آتش باشد
هر وفا نامۀ عشقی ننوشتند بخون
پر پروانه بدین نقش مُنقش باشد
شمع را با همه رقص و شعف و شکرخند
اشگ غم در شکن دامن زرکش باشد
چکند با دل دیوانۀ خود پروانه
که نه مدهوش چنین شوخ پریوش باشد
شمع با باد درآویزد و پروانه بشمع
عشق،شرط است که قلّاش و بلاکش باشد
یا رب از مشرب خندان خود آن دل خوش دار
که غمی نوشد و خواهد که دلی خوش باشد
ما به دردی هم ازاین میکده سرخوش خیزیم
ساغر عربده گو ساقی وبیغش باشد
مرغ دل کز سر دنیا نتواند برخاست
بال هّمت بحرامش که تنی لش باشد
آدمی گرچه به پیچد رسن خیمه بکوه
گو بفکر سفر و ناقه و مفرش باشد
میرسد با محک صیفری از پی ایّام
روسیاهی است که در سکّۀ ما غش باشد
تا تو سر حلقه سر رشتۀ خود گم نکنی
ورنه این سلسله تا حشر مشوش باشد
شهریارا قلم از خواجه شیراز بگیر
تا ورق رشک گل و لاله دلکش باشد
#شهریار
@fanus73
1.5K views08:34