2021-03-22 14:20:55
پروژه احمدینژاد چیست؟
الگوبرداری از محمدعلی رجایی تا رضا پهلوی احمدینژاد چهرهای یونیک در ساختار سیاسی ایران است. چهرهای که با استراتژیهای کوتاهمدت و فصلی تلاش میکند، بدنه اجتماعی و سیاسی خود را حفظ کند و قدرتاش را از آنان جذب کند. در دورههای مختلف که شاهد رفتارها گونهگون و متضاد او هستیم، نشان دهنده این هدفگذاری است:
۱- پس از ۷۶، احمدینژاد با بیشفعالی میان جریان نوظهور اصولگرایان با محوریت ایثارگران که او عضوشان بود، تلاش کرد نقش لجستیکی آبادگران را برعهده گیرد و با سوپراکتیو بودن، دل آنان را بهدست آورد که در نهایت شهردار تهران شد. حتی باهنر هم از او حمایت کرد.
۲- پس از آن با تمکین مطلق و بیچونوچرا از حاکمیت تلاش کرد زمینه ارتقای خود را فراهم کند و با بیتوجهی به اصولگرایان کلاسیک، با نهادهایی در قدرت ارتباطی عمیق یابد و اصولگرایان رادیکال و جدید را پشتوانه خود کند. آنگاه رئیسجمهور شد و اصولگرایان کلاسیک را به مرز نابودی رساند.
۳- در دوره ریاستجمهوری نقش موتور محرکه انقلابیون را که دیگر بر خود نام اصولگرا نمیگذاشتند، گرفت و افرادی بینامونشان را چهره کرد و خود را به یاور علیاطلاق حاکمیت تبدیل کرد و شکافهایی آفرید تا همه را از حاکمیت دور و تنها خود را نماد حاکمیت تصویر کند. حاکمیت هم همراهی کرد.
۴- در دولت دوم احمدینژاد، دیگر هر آنچه میخواست از حاکمیت گرفته بود و بیشتر از آن را خواستار بود و سطح توقعاش بیش از رئیس جمهور بود. همراهانش هم راهی جدا از حاکمیت را آغاز کردند. پس شروع به رجزخوانی کرد و قهر کرد و فریاد زد. هر کاری میخواست میکرد تا حاکمیت را مجبور به همراهی کند اما نتیجه نداد. پس او خود را به دامان اردوگاه غیرخودی کشاند تا بدنهای در جامعه پیدا کند و توده ناآگاه و فراموشکار را منسجم و همراه خویش کند با تمسک به طرحهای پوپولیستی و در ظاهر خوشایند.
۵- پس از ریاستجمهوری، تلاش کرد اموالی را از بیتالمال به دست آورد تا سبب ارتقای خود شود و با آن اموال سیاستگری خود را آغاز کند که نتوانست [دانشگاه ایرانیان، جابجایی مالی برای آن و کشف اموال بسیار در منزل بقایی]. او نهتنها نتوانست، بلکه همراهانش هم به دادگاه کشیده شدند و استراتژیاش شد شلوغکاری برای نجات دوستانش. این هم نتیجهبخش نبود؛ فقط موجب شد او استراتژیاش رل تغییر دهد و به دامان جبهه رادیکالی بیفتند تا نسبت به حاکمیت انتقادات تندی را آغاز کند. سال ۹۶ با ردصلاحیتاش در انتخابات ریاستجمهوری نقطه عطفی شد تا استراتژی جدیدش را استارت بزند.
۶- احمدینژاد در این دوره تلاش میکند، در نبود براندازان در داخل کشور و مرزبندی اصلاحطلبان با براندازان، سخن و اهداف آنان را به زبان خود ترجمه کند و توده ناراضی کشور را به نام خود بزند و هوادارانی غیرمتصل را منسجم کند و شود فرمانده تشریفاتی آنان و با نام آنان تجارت سیاسی کند. در این جهت بود که با رسانههای معارض جمهوری اسلامی مصاحبه کرد و حرفهایی زد که تازگی داشت. نامهاو به پوتین مخاطب داخلی داشت و رهبر انقلاب را هدف گرفت تا خود را منتقد ایشان تصویر کند. البته احمدینژاد شبکه واقعی و حقیقی ندارد و بدنه آن نحیف است و همچنین پیرامونیهایش اندک دارد.
۷- احمدینژاد تنها مانده و توده ناراضی مردم هم برای او نیستند اما او با آنان همزبانی میکند تا این را تحریف کند که ناراضیان با اویند. البته توانسته بخشی از ناراضیان را جذب کند و پایگاهی میانشان بزند. او به آینده چشم بسته و به دنبال ردصلاحیت دوباره است تا بنگاه براندازی اصولگرایانه را برای اولین بار راهاندازی و عملیاتی کند تا آرام آرام رقیب رضا پهلوی شود.
آدرسِ کانال:
@faridmodaresi
10.3K viewsedited 11:20