🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

امام رضا علیه السلام

Logo of telegram channel imamrezapersian — امام رضا علیه السلام ا
Logo of telegram channel imamrezapersian — امام رضا علیه السلام
Channel address: @imamrezapersian
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 153
Description from channel

@majidbagherimagic

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


The latest Messages

2017-08-04 08:33:38 کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم

دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم

کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم

دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم

پنجره فولاد تو دوای هر چی درده

کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده

پنجره فولاد تو دوای هر چی درده

کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده

چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم

تویی که تنها – دل سوز منی آرزومه دوباره بیام

تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی

بی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقرایی

ای کس و کارم ناجور تو رو دارم، ندارم من دستای گدایی

ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم

ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم

شور و حال منی پر بال منی تو خیال منی

دادی تو منو راه اگه یه نگاه که تو ماه منی

چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم

تویی که تنها دل سوز منی آرزومه دوباره بیام

تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی

بی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقرایی

ای کس و کارم ناجور تو رو دارم، ندارم من دستای گدایی

میبینم عاشقای تو رو اشکای زائرای تو رو

آرزومه منم بپوشم لباس خادمای تو رو

همه ی داراییم و به تو بدهکارم من

جون جواد آقا خیلی دوست دارم من

همه ی داراییم و به تو بدهکارم من

جون جواد آقا خیلی دوست دارم من
17.6K views05:33
Open / Comment
2017-08-04 08:33:32
قطعه امام رضا علیه السلام 2
با صدای حامد زمانی و عبدالرضا هلالی
11.7K viewsedited  05:33
Open / Comment
2016-08-05 06:58:58
فرا رسیدن دهه کرامت / از حضرت معصومه تا حضرت رضا (ع) بر همه شیعیان مبارک باد
28.5K views03:58
Open / Comment
2016-08-03 08:37:39 3. بحارالأنوار،ج66، ص 425 ،ح 41
4. عیون اخبار الرضاج2ص58ا
5. همان
6. بحار الانوار، ج75، ص346
7. فروع کافى،ج6،ص297




..

.
اولین کانال آشنایی با زندگی امام رضا علیه السلام
وبسایت: http://imam_reza_persian.rozblog.com
کانال تلگرام امام رضا علیه السلام: @imamrezapersian
گروه تلگرام امام رضا علیه السلام
https://telegram.me/joinchat/CDnb-j7E__I3aS0v0q0ryw
ارتباط با مدیر : @majidbagherimagic
.
25.2K views05:37
Open / Comment
2016-08-03 08:37:38 توصیه های امام رضا (ع) برای استفاده از فرصتهای جوانی

جوانی را باید بهار عمر انسان و بهترین زمان عمر دانست که برای نیل به هدف متعالی و خدمت به جامعه در اختیار انسان است و طبق تعالیم اهل بیت (ع) قدر و قیمت آن را باید دانست.
احترام به جوانان محبت آور است احترام به دیگران از جمله تکریم شخصیت نوجوانان و جوانان روشى پسندیده و مطابق با فطرت آنهاست زیرا، آنان از احترام لذت مى برند و به احترام کننده خویش علاقه مند مى شوند. از این رو احترام به شخصیت، نیاز اساسى و طبیعى یک جوان مى باشد. او همچنانکه به آب و غذا نیازمند است, همانطور براى ارضاى حس خویشتن دوستى، تشخص طلبى و افتخار به شخصیت خود نیاز به احترام و محبت والدین و مربیان دارد. امام رضا(ع) در اظهار دوستى به دیگران مى فرماید:التودد الى الناس نصف العقل؛ابراز محبت و دوستى به دیگران نیمى از خردورزى است. احترام به جوانان نه تنها محبت آور بوده بلکه آثار تربیتى و اخلاقى دیگری هم دارد و این صفت پسندیده را جوانان منتقل می کند. صبر، سکوت و چشم پوشى از رفتار تند و گفتار خشن نوجوانان و جوانان و عفو خطاهاى آنها مى تواند محبت والدین را در دل آنان افزایش دهد. حضرت على بن موسى الرضا(ع) فرمود: ان الصمت یکسب المحبه انه دلیل على کل خیر؛ سکوت، محبت آور بوده و نشانگر هر خیر و نیکى است.
جوانی ؛ مهمترین دوره عمر امام رضا علیه السلام خطاب به مأمون می نویسند: بدان ای امیر که بدن مانند زمین حاصل خیز اما بایری است که اگر به آن رسیدگی کنی و طوری آبیاریش کنی که نه غرق آب شود و نه قسمتی از آن آب نخورد و تشنه بماند، همیشه آباد می ماند و شاداب و خرم می شود و محصول زیادی می دهد، ولی اگر از آن غفلت ورزی خراب می شود و علفهای هرز در آن می روید، بدن نیز این گونه است . دقت و مراقبت در مصرف غذاها و نوشیدنیها باعث سلامت و تندرستی و عافیت بیشتر آن می گردد(1). در ادامه امام رضا علیه السلام حالات بدن آدمی را به چهار دوره تقسیم می کنند که جوانی یکی از این دوره هاست. توصیه کلی امام رضا (ع) رعایت اندازه در مصرف خوراکی ها و به مقدار نیاز بدن و با توجه به سن و موقعیت بدنی است. آن حضرت می فرمایند: غذای خود را با سبک ترین غذایی که بدنت را به اندازه عادتت و بر حسب اقامتگاه و فعالیت ها و زمانه ات تغذیه می کند، آغاز کن(2).در همین زمینه با بیانی دیگر می فرمایند: اگر مردم در خوردن به کم بسنده می داشتند، بدن هایشان سالم بود(3) در دین مبین اسلام به بدن انسان به عنوان ابزار با ارزشی برای تکامل روح توجه شده و انسان ها در برابر بی توجهی به بدن خویش مسئول خواهند بود.از این رو امام رضا (ع) می فرماید: « وَ إنَّ لِبَدَنِکَ عَلَیکَ حَقاً»، بی شک بدن تو بر تو حقوقی دارد-که باید آن ها را ادا کنی و به آن رسیدگی نمایی-.(4)
جوان قوی بهتر از جوان ضعیف اسلام برای صحت و سلامت بدن ارزش و اهمیت زیادی قایل است و به طراوت و شادابی انسان ها اهمیت می دهد.از این رو توصیه دیگر امام رضا علیه السلام توجه به امر ورزش و تحرک و تقویت قوای بدنی است. آن حضرت در همین زمینه می فرماید:« اَلمُؤمِنُ القَوِیُّ خَیرٌ و أحَبٌّ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعیفِ» (5). مؤمنی که قوی و نیرومند باشد، در نظر من از مؤمنی که ضعیف باشد، بهترو دوست داشتنی تر است.
دانش اندوزی برای جوان لازم است از دیگر توصیه های امام رضا علیه السلام به جوانان توجه ویژه به دانش اندوزی و آموختن است. آنحضرت دربارة اهمیت آموختن تعالیم دینی برای جوانان می فرماید: لَوْ وَجَدْتُ شَابّاً مِنْ شُبَّانِ الشِّیعَةِ لَا یَتَفَقَّهُ لَضَرَبْتُهُ عِشْرُونَ سَوْطا؛ اگر جوانی از جوانان شیعه را بیابم که در مقام فراگیری دانش دین نباشد (برای تنبیه او) بیست تازیانه بر او خواهم زد. (6)
با جوانان مشورت کنید اهمیت دادن به نظرات جوانان و مشورت با آنها، سلام کردن به آنان، هدیه دادن، تشویق و تشکر از فعالیت هاى مثبت آنها از جلوه هاى احترام و محبت به جوانان مى باشد طوریکه احترام به نسل جوان یکى از قویترین عوامل جذب آنان بوده و در مقابل، توهین به شخصیت آنها کینه آور و نفرت انگیز است. از این رو امام رضا(ع) مى فرماید: اجمل معاشرتک مع الصغیر والکبیر؛ برخورد و معاشرت زیبا و احترام آمیز با کوچکتر و بزرگتر را بر خود لازم بدان.
یک توصیه اخلاقی و دیگر توصیه امام رضا (ع) به جوانان قدردانی از نعمات الهی و پرهیز از اسراف است. آن حضرت به جوانی که سیبی را نیم خورده بکناری انداخته بود فرمودند: چرا اسراف می‌کنی؟ چرا قدر نعمت‌های خدا را نمی‌دانی و به آن بی‌اعتنایی، ‌مگر نمی‌دانی که خدا اسراف‌کاران را به سختی عذاب می‌دهد؟ و در ادامه فرمودند: دوستان من! وقتی به چیزی نیاز ندارید، بیهوده آن را تلف نکنید و اگر خودتان به آن احتیاج ندارید به کسی بدهید که به آن نیازمندند. (7)
پانوشتها: 1. بحار الأنوار،ج62، ص310
2. طب الرضا علیه السلام ،صفحه15
22.3K views05:37
Open / Comment
2016-08-03 08:37:24
توصیه های امام رضا (ع) برای استفاده از فرصتهای جوانی
18.1K views05:37
Open / Comment
2016-07-28 20:02:22 كاشى ها لاجوردى ساده و بى ريا، به رنگ نيايش، به رنگ آسمان، در چشمان اشك آلود همسرم، به رنگ مسجد بلال به روى كوه ابوقبيسـساده لاجوردى متواضع، اما نه از خاك آجر و كاشى ، از اخلاص؛ و رنگش به رنگ نخستين طلوع در نخستين روز آفرينش. رواقهاى بلند و سرستونهاى زيبا و كاشى هاى براق و چلچراغهاى گرانبها و زمينهاى فرش شده تميز و شسته و نورى كه صحن را در پرتو نرم و روحانى خويش جلوه پر صفاى سپيده داده است، و در كنار ديوارهاى آن « خيال و آرزو و اميد، خسته از دويدنهاى بسيار با چهره اى روشن از لبخند توفيق و زيارت به خواب رفته اند. فضايش نزهتى از ارواح بهشتى است.
نيمه هاى شب به خواب رفتم، در عالم رؤيا، صدايى مهربان مرا به خود آورد. صدايى كه دلنواز بود، صدا از جنس نور بود: پسرم، برخيز و برو. تو شفا يافته اى .
باورم نمى شد، به خود آمدم، هيچ دردى در خود احساس نمى كردم و بدون اينكه زبانم بگيرد مدام آقايم را صدا مى كردم و مى گفتم: السلام عليك يا على بن موسى الرضا(ع)!
http://imamreza.net



..

.
اولین کانال آشنایی با زندگی امام رضا علیه السلام
وبسایت: http://imam_reza_persian.rozblog.com
کانال تلگرام امام رضا علیه السلام: @imamrezapersian
گروه تلگرام امام رضا علیه السلام
https://telegram.me/joinchat/CDnb-j7E__I3aS0v0q0ryw
ارتباط با مدیر : @majidbagherimagic
.
17.6K views17:02
Open / Comment
2016-07-28 20:02:22 سرطان در همه اندامهايم ريشه دوانده بود، هجوم سلولهاى سرطانى به مغز، نشانگر دفن آخرين بقاياى اميد از سراى ماتم زده دل خانواده ام بود درد بيداد مى كرد. شبها بر تن بى رمق من بيشتر سنگينى مى كردند، گذشت كند زمان، قرابت مرا با مرگ بيشتر مى كرد، و هر چه خانواده ام سعى مى كردند باور مرا بشكنند، رسالت عميق شبها نمى گذاشت. ديگر چشم به راه خورشيد نبودم، انتظار روز، در درد وحشتناك استخوانهاى تحيفم مدفون شده بود و از او جز گورى بى جان نمانده بود؛ گورى كه در زير ضربه هاى وحشتناك صدها داروى افيونى و به ظاهر ناجى ، با زمين يكسان شده بود، و چنان هموار كه از زمين قبرستان، همه خواستنهاى دوران بلوغم و جوانى ام نتوان بازش شناخت. درهاى وحشت يكى يكى به رويم گشوده مى شد.
با اولين برق گذاشتن و شيمى درمانى ، خيلى زود يافتم كه اين شبها از جسم آراسته و به ظاهر آدم گونه من دل خوشى ندارند. آه! چه نقمتى ! و آن شد كه خواستند، ديگر هيبت آدميزاد هم نداشتم، چيزى بودم مثل پوست كشيده شب، حس مى كردم مرگ انتقامجو، مرا، كه به آغوش پر از مهر همسرم و اشكهاى بى پناه مادرم و دستهاى پر عاطفه پدرم پناه برده بودم مى جويد، و من دور از چشم هاى وحشتناك مرگ، خفته در آغوش پر آرامش يأس، از يقينى سياه برخوردار بودم، و من كه روحم هرگز تاب بى قرارى نداشت، دلم طاقت انتظار نداشت، من كه چشمان غم زده ام همواره چون دو كودك گم كرده مادر، سراسيمه و پريشان به هر سو مى دويدند، نمى توانستم به در خيره بمانم كه كسى بيايد.
دلم چنان بر ديواره ناتوان سينه ام به خشم مى كوفت كه هر لحظه گويى خواهد شكست. همواره بيم آن داشتم كه ضربه هاى خطرناك اين جانور خشمگين از درون بر ديواره هاى لرزان اندامم چنان فرود آيد كه ستونهاى نا استوار استخوانهايم را خرد كند. احساس مى كردم بايد با عجز و بيچارگى بر آستانه وحشت شبهاى مقتدر زندگى ام به التماس بيفتم و عاجزانه از او بخواهم رهايم كند. بخواهم شب برود، اما شب نمى رفت. شب نمى رود، كاش برود.
نمى توانم آن شب ها را به ياد آورم و اين چنين ساده از كنارشان بگذرم. نمى دانيد با جان من چه كردند. آن شبها، جز اندوه ترس، موت و مرگ، خبرى نبود. يادم مى آيد كليه ام را از دست داده بودم. حالا ديگر سرطان تنها حامى شب نبود كه مرا به بازى مى گرفت، جسدى شده بودم كه تنها نفس مى كشيد. مرا به آن طرف مرزها بردند، آمريكا، اما آن جا هم همان داستان خيمها بود و شب ها. جنس شب از شب بود، و مرگ همان بى عاطفه شب هاى غربت من.
من تنها اسير شب بودم، اما بعد از جواب پر ابهام و نوميد كننده دكترهاى آمريكايى ، گويى همه عزيزانم چونان من مسافر غم زده كاروان اشباح شب شده اند، و اين چيزى نبود كه در آن شب هاى غم زده بتوان تحمل كرد. كوله بارسه سال حسرت و غم و رنج و درد، ديگر بر شانه هاى نحيفم سنگينى ميكرد. من از هر چه اين كوله بار را به زخم مى كشيد و سنگينترش مى كرد هراسان بودم، و اين نوميدى بهترين و صبورترين خداوندان بودنم.
كوله بارى را واژگون كرد، آخر راه بود. شب ها ديگر آرام آرام زمزمه لالايى خويش را از پنجره هاى باز خانه مان تجربه مى كردند. همه چيز بوى هجرت مى داد، همه جا ناقوس مرگ پيچيده بود. ديگر مرگ بازى خويش را تمام كرده بود و دست بيعت به سويم مى گشود. باور اين حقيقت چهره اى خاص داشت. مادرم با چشمهاى باران زده در آغاز شبى به سراغم آمد.
در چهره اش آرامشى خاص بود. ديدگانش آتش خورشيد فراموش شده را تداعى مى كرد و صحبتش بوى سپيده مى داد. مرا مهمان كردـمرا به صبح نويد داد. گفت: به جايى بروم كه آن جا شبهايش چون روز روشن است. گفت به جايى بروم كه شب ندارد. گفت به جايى بروم كه خورشيدى به وسعت همه جهان آن جا مى درخشد و ... حرفهايش قشنگ بود. دلم براى خورشيد تنگ شده بود.
گويى دلكش ترين سرودها را در نمايش روز شنيدم و جاذبه سرودها و جادوى غزلها مرا به سوى حرم مى خواند، جايى كه مادر از آن مى گفت: به نيروى عشقى كه در نهان به خدا داشتم و به قدرت پارسايى ها كه درخلوت خويش در آن شب هاى وحشتناك ورزيده بودم و به اعجاز ايمانم، به آن آستان پاك پاى نهادم. سى روز مقيم نور شدم. گلدسته ها به رنگ آفتاب بود. كشيده همچون آرزوى نازك همچون خيال. با قامت بلند دعوت به معراج آسمان گنبد هم رنگ خورشيد.
16.3K views17:02
Open / Comment