داستان خویشاوند الاغ روزی ملانصرالاغش را که خطایی کرده بود می | کافه خنده
داستان خویشاوند الاغ روزی ملانصرالاغش را که خطایی کرده بود می زد, شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟ ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست