🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

اشعار محمدرضا نظری

Logo of telegram channel ladovanparand — اشعار محمدرضا نظری ا
Logo of telegram channel ladovanparand — اشعار محمدرضا نظری
Channel address: @ladovanparand
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 671
Description from channel

Ladovanparand

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


The latest Messages

2021-12-24 20:23:31 سلام دوست جدید شعر و گنجی!
با لینک زیر در شعر و گنج ثبت نام کن و علاوه بر خوندن سه مجموعه از اشعار محمدرضا نظری «لادون پرند» با دریافت لینک اختصاصی و قرار دادن لینک فروش در فضای مجازی و ارسال به دوستات، از هر فروش که از دعوتت صورت بگیره بیست هزار تومن دریافت کن
https://app.sheroganj.ir/activate/ed707346-c335-4ff7-8802-fabe65ebb18a
1.3K viewsedited  17:23
Open / Comment
2020-10-08 23:17:09 ای مرغ سحر الهه ی ناز شدی
با چهچهه ات خسرو آواز شدی

این داغِ به دل نشسته پایانِ تو نیست
تردید نکن که تازه آغاز شدی

#محمد_رضا_نظری «لادون پرند»

ایرانم تسلیت

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand
3.5K views20:17
Open / Comment
2020-07-06 04:43:59 من معتقدم سنگدلی خصلت زشتی است
برعکس کسانی که به این درد دچارند
من عاشق اینم که فقط عشق بورزم
حتی به کسانی که مرا دوست ندارند

حساسم و حساسیتم دست خودم نیست
باید همه را راضی و خرسند ببینم
من عاشق اینم که لبِ خلقِ خدا را
هر ثانیه در حالتِ لبخند ببینم

شاعر شده ام تا همه را دوست بدارم
جز عشق به همنوع در اندیشه ی من نیست
ای کاش یکی حرف مرا درک کند که...
بی عشق در این عالم فانی نتوان زیست

یک عمر بدی دیدم و نادیده گرفتم
بخشیدن هر گونه خطا عادت من بود
بیچاره کسانی که به نفرت گذراندند
عمری که به اندازه ی یک پلک زدن بود

ای خلق سراسیمه در این فرصت کوتاه
بی هیچ دلیلی همه را دوست بدارید
اصرار بورزید به تغییرِ شرایط
در مزرعه ی سینه ی خود عشق بکارید

#محمد_رضا_نظری «لادون پرند»

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand
4.0K views01:43
Open / Comment
2020-06-21 13:57:29 در قفس عشق تو زندانی ام
حبس ابد خورده به پیشانی ام

دفتر شعر و غزل و یاد تو...
عاشق این خطه ی بارانی ام

زلزله ی یاد تو با ما چه کرد
ای سببِ هر شبِ ویرانی ام؟!

بسکه منظم به غمت سوختم
شعر شدم! حیف نمیخوانی ام

بذرِ محبت به زمینم بکار
مستعدم! گر چه بیابانی ام

شاخه وُ برگم که به پای تو ریخت
منتظر برف زمستانی ام

آمده ای...وای که نشناختی
پیر شدم یار دبستانی ام؟!

داد زدی باش که میدانمت
لاف نزن ای که نمیدانی ام

ای که شب و روز به یاد تو ام
قول ندادی که نرنجانی ام؟!

داد زدم محض رضای خدا
ترک نکن باز به آسانی ام

دار و ندارِ منِ عاشق،بیا
خسته ی یک عمر غزل خوانی ام

کاش بیایی وُ تمامش کنی
منتظر مصرع پایانی ام

با الهام از شعر بسیار زیبای استاد محمد علی بهمنی«خوب ترین حادثه»

#محمد_رضا_نظری(لادون پرند)

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand
3.3K views10:57
Open / Comment
2020-04-01 12:09:26 شور و شوقی همه جا میچرخید
باز هم سیزده بدر!
همه بودند...جایِ بابا خالی...!

رفته بودیم امامزاده ی سلطان شهباز
جایِ دنجی است
جاده ی خاکی و پر پیچ و خمی...
میروی تا دل کوه
چشم تا کار کند سرسبزی است
آب تا چشم ببیند جاری است!

آنهمه سایه ی سنگینِ چنار
مثل یک رویا بود
مثل یک خوابِ قشنگ...زنده و گویا بود

بچه ها مستِ رهایی
میزدند پای بر آب
کنج لبهای طراوت...مینوشتند لبخند
پدران غرق تماشا
مادران دلواپس
نکند غرق شود یا،بیمار...!!
کودک اما آزاد...

من نگاهم همه جا میچرخید
از سراشیبیِ کوه...تا خروشانیِ آب
تا سرِ شاخه ی سرسبزِ چنار

برگها آویزان...شاخه ها زیبا بود
و خدا... از لابه لایِ شاخه ها پیدا بود

همه بودند
مادر و خاله و دایی
پسر و دخترِ فامیل
همه خندان...همه شاد

سیزدهِ سال عجب غوغایی است!

روبه رو جاریِ آب
آنطرف سایه ی سنگینِ چنار
اینطرف شادیِ دارا و ندار!

روبه رو رود نبود
غزلی بود که بر خاک شتابان میرفت!
شاعرش هر که که هست...بیگمان طبع روانی دارد

دفترم زیرِ بغل...
وسطِ آبِ خروشان...روی یک سنگ سفید
خیس در خیس نشستم
باز کردم دفتر
واژه ها جاری شد
ریخت بر آب...
واژه بر آب شناور میرفت
شعر در شعر پیچید
کودکی قافیه را بر هم زد
وسطِ قالبِ شعرم رقصید
کودکان معصومند...کودکان دلپاکند

پاک در پاک شناور شده بود

کودکان شعر به هم پاشیدند
واژه هایی که پراکنده شدند...باز در شعر چکیدند
به هم پیوستند!

شعر منظم میرفت!

آنطرف پیرزنی...دست در شعر خدا برد
واژه ای برمیداشت...صورتش را میشست
و چه نورانی شد!
اینطرف پیرمردی...
رفت با شعر وضو کرد

شعر منظم میرفت...بوی عرفان میداد

پشتِ سر...پای چنارریشه در شعر خدا داشت
واژه مینوشید
عشق میرویید بر شاخه ی خشک
شعر میشد هر برگ

من به گنجشک حسادت کردم
وسطِ شعرِ خدا لانه ای ساخته بود
غرقِ آرامش بود...کنجِ آغوشِ خدا

مات و مبهوت نشستم
اینهمه زیبایی...
اشک از گوشه ی چشمم غلطید
دست بر آب زدم
زندگی شعر زلالی است
تو بنوش
تو بفهم
لمس کن روحِ خدا...
زندگی چیزی نیست...جز همین لحظه ی ناب!

همه جا لطف خدا بود
همه جا زیبا بود

ناگهان بلبلی از شاخه پرید
اتفاقی افتاد...که دلم را لرزاند
آنطرف تَر...لبِ رود
لبِ احساسِ خدا بره ای را کشتند
گوسفندی دیدم...که تقلا میکرد
دلِ شعرم خون شد!

کودکی وحشت کرد
کودک از شعر جدا شد
واژه ها آب شدند...که بشویند گناهِ آدم!

دفترم را بستم
شعر دیگر کافی است!
این حقیقت سرخ است!

دست بر آب زدم
دستها خونی شد
یک حقیقت رو شد:!
اینهمه شعر چه سودی دارد؟؟؟!
آخرش انسانیم
با دو دستی که به خون آلوده است!

عمقِ همدردیِ ما دلسوزی است!
یا به ما چه؟!
خواست بره نباشد!

هر کسی چیزی دید
هر کسی خاطره ای با خود برد

من ولی غرق در این اندیشه:
واقعا انسانها به چه قیمت شادند؟!

اینهمه بی رحمی...به بهایی اندک؟!
واقعا می ارزد؟؟!!

شاخه هایی که شکست
لطمه هایی که طبیعت خورده...
چه کسی پاسخگوست؟!

اینهم از سیزدهِ ما!
گوشه ی دفتر شعرم...مینویسم با بغض...که بماند یادم:

حالِ انسان خوب است
بره ی بیچاره...سیزدهِ نحسی داشت!

#محمد_رضا_نظری«لادون پرند»

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand56

شعری که غروب سیزده هفت سال پیش نوشتم
چند ایراد ریز وزنی اش را به خاطر حس ناب شعر نادیده گرفتم، شما هم نادیده بگیرید
2.9K viewsedited  09:09
Open / Comment
2020-03-19 20:19:37 تحویل میدهم تو را...
ای سال پُر عذاب
ای رنجِ بی حساب

با کوله بار درد... بااشکهای سرد
تحویل میدهم تو را...
ای سال بد شگون
ای بوی مرگ و خون
تحویل میدهم تو را


قلبتان آرام... عیدتان مبارک
نقطه ای بگذارید پایان خط درد
شاید عید آغاز لبخندی دوباره باشد


#محمد_رضا_نظری «لادون پرند»

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand
2.4K views17:19
Open / Comment
2020-03-01 16:06:57 ابر بارید و نیامد، دشت خندید و نیامد
سبزه روئید و نیامد، لاله رقصید و نیامد

نم نمِ باران گرفت و خاک تشنه جان گرفت و...
دست خشک شاخه ها را برگ بوسید و نیامد

یک بغل محبوبه چیدم، رو به آغوشش دویدم
پیش پایش باز کردم بُقچه ی عید و نیامد

شب به هر سختی سحر شد، آنهمه دیوار «در» شد
راه ها هموارتر شد، چرخ چرخید و نیامد

رو به عکسش گریه کردم، گفتمش لبریز دردم
بر کویر گونه هایم اشک لغزید و نیامد

گفتمش چشم انتظارم، بغض دارم... بیقرارم
هق هقم بالا گرفت و شانه لرزید و نیامد

اینهمه دلتنگ باشی، اینهمه دل سنگ باشد؟!
آه یعنی حال ما را باز هم دید و نیامد؟؟

#محمد_رضا_نظری «لادون پرند»

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand
2.7K views13:06
Open / Comment
2020-02-26 08:37:15
1.4K views05:37
Open / Comment
2020-02-14 18:19:39 قلمم راست بایست!
واژه ها... گوش به فرمان قلم!
همگی نظم بگیرید
مودب باشید!
صاحب شعر عزیزی است به نام «مادر»


امشب از شعر پُرم،کو قلم و دفتر من؟!
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
تک و تنها و غریبم
توکجایی مادر...؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو!
بسکه دلتنگ تو ام،از سر شب تا حالا...
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو!
جانِ من حرف بزن
امر بفرما مادر...
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو!
کوچه پس کوچه ی این شهر پُر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو!
مادر ای یاد تو آرامش من...!
امشب از کوچه ی دلتنگی من میگُذری؟
جانِ من زود بیا
بغلم کن مادر...
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو!
گفته بودی:پسرم،عاشق اشعار تو ام
ای به قربان تو فرزند
بیا دلتنگم
آنقَدَر شعر برای تو بخوانم که نگو!
مادرم...مادر خوبم
به خدا دلتنگم
روبه رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار
تو که باشی مادر...
دست و دلبازترین شاعر این منطقه ام
آنقَدَر واژه به پای تو بریزم که نگو!
گرچه از دور ولی،دست تو را میبوسم
نه شعار است ،نه حرف
آنقَدَر خاک کف پای تو هستم که نگو!


روز زن و روز مادر بر تمام زنان و مادران سرزمینم مبارک
روح مادران آسمانی شاد

#محمد_رضا_نظری(لادون پرند)

کانال رسمی اشعار محمدرضانظری
@ladovanparand
2.5K views15:19
Open / Comment