Channel address:
Categories:
Uncategorized
Language: English
Subscribers:
6.92K
Description from channel
2016///۱۳۹۵
شروع مجدد: 9March2019/// اسفند ماه ۱۳۹۷
زندگی👨👩👧
مالکیت🚧
آزادی🗽
پُست آغازین کانال👇
https://t.me/whynationsfail2019/2
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
1
3 stars
1
2 stars
1
1 stars
0
The latest Messages
2022-08-31 20:29:26
۳۱خرداد ۱۳۶۸- کرملین
گورباچف به هاشمی گفت حزب[کمونیست] تصویب کرده هر چه ایران میخواهد بدهند؛ میگ، تانک، موشک و...
روایتی از زندگی و زمانه هاشمی
نشر سایان
547 viewsedited 17:29
2022-08-31 14:33:56
س: آیا عقیده دارید مصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت میکرد؟
ج:آری، برای برقراری جمهوری میکوشید. مصدق چهار ماه قبل میخواست شاه را از ایران اخراج کند ولی من نامهای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری کند و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل مصدق، شاه را مجبور کرد ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت.
در اینجا[ایران] ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست.در مصاحبه با روزنامه "المصری" چاپ قاهره؛نوشتهها، سخنرانیها و مصاحبههای آیتالله کاشانی، جلد چهارم، محمد دهنوی(ترکمان)، چاپ ۱۳۶۲
866 viewsedited 11:33
2022-08-29 08:10:09
احمدشاه دوست داشت که در صحنه نباشد تا اگر کار خراب شد لااقل جان به سلامت ببرد. بر اثر همین روحیات بود که سه سال بعد[۱۳۰۲] از ترسِ رضاخان برای آخرین بار به اروپا رفت، چون میترسید درافتادن با رضاخان یا به شکست منجر شود یا از محبوبیت و وجاهت ملّی او بکاهد. شبیه همین روحیات را در محمدرضا شاه نیز میشود یافت، چه هنگام رویاروییاش با مصدق و چه پیش از انقلاب بهمن۵۷؛ هر چند احمدشاه در زمان خود به نسبت بسیار بیشتر از محمدرضاشاه در این دو مقطع تاریخی محبوبیت داشت. [کاتوزیان]
1.1K views05:10
2022-08-27 14:58:40
راه افزایش درآمد دانشگاه نیست
1.4K views11:58
2022-08-26 17:18:31
مورای راتبارددر اواخر قرن نوزدهم، اغلب دانشگاهیان، اقتصاددانان، مورخین و دانشمندان اجتماعیِ[آمریکا] برای گرفتن دکترا به آلمان رفتند-در آن زمان در آمریکا این مدارک اعطا نمیشد. در آنجا، آنها با آرمانهای "تمرکز اقتصادی در دولت مرکزی"، "عضوینگری"، "نظام اقتصادی جمعگرا"، "دولتگرایی" و حکومت بر جامعه، تماماً منتسب به بیسمارک آشنا شده و تاثیر میگرفتند. آنها همچنین با افراد دیوانسالار و طراحان دیگری آشنا میشدند که همراه با حرفههای بزرگِ سازمانیافته، با زیرکی بر اقتصاد کارتلشده حکمرانی میکردند و از این فضا تاثیر میگرفتند. اواخر قرن نوزدهم انواع مختلفی از افراد روشنفکر و "فنسالار" گسترش زیاد یافته و در همهء حرفهها دیده میشدند. ناگهان افرادی که ابزار و قالب میساختند به مهندسین تبدیل شده بودند...پزشکان، مددکاران اجتماعی و روانشناسان،انجمنهای تخصصی تشکیل داده بودند. آنچه آنها از دولت میخواستند مشاغل مجلل و دو امتیاز بود: کمک به طراحی یک نظام دولتی جدید و حمایت از این نظم جدید. اصناف همچنین بسیار مشتاق بودند مجوز دولتی داشته باشند و یا ورود به حرفه و شغل آنها محدود گردد تا درآمد هر صنف افزایش یابد!!
1.5K viewsedited 14:18
2022-08-24 14:54:30
منشا ناسیونالیسم موهومی در ایران محمدعلی کاتوزیان
در آغاز قرن بیستم هنوز بسیاری از ایرانیان، اگر نه غالب آنها، به روستا، شهر یا ولایت خود "وطن" میگفتند و منظورشان از آن، زادگاهشان بود. احساس اشتراک فرهنگی-ادبیات فارسی- و اشتراک در چیزهای دیگر مانند عقاید و علایق مذهبی وجود داشت. ولی ناسیونالیسم در ایران وجود نداشت مگر در میان مُشتی از روشنفکران و تحصیلکردگان که تحت تاثیر مستقیم اروپا شروع به ایجاد و ترویج آن کرده بودند. دو نمونهء برجسته از اینان، در دو نسل متوالی، فتحعلی آخوندزاده[آخوندوف] و میرزا آقاخان کرمانی بودند، اگرچه شاید بتوان گفت که اولی در ناسیونالیسم و تجددخواهیش از دومی هم تندروتر بود...گاه گمان میرود که پیش از غلبهء اسلام، ناسیونالیسمی در ایران وجود داشته که فاتحان عرب سرکوبش کردند. شاهدی که عنوان میگردد شاهنامه است...چگونه میتوان شاهنامه را در مفهوم جدید ناسیونالیسم شاهد مثال گرفت، در حالیکه هر قوم باستانی در اساطیر و حکایتهای تاریخیش دربارهء پیروزیهای نظامی خود لاف میزند و از دشمنانش بد میگوید. اینکار هر قوم قبیلهای بوده است از زمانهای دور در چهار گوشهء جهان...
این ادعا که شاهنامه سند ناسیونالیسم در ایران باستان است، همان قدر بیپایه است که افسانهء ساخت نازیها بر اینکه ریشه افکار و احساسات آنها به اقوام ژرمنی باستان میرسد.در حالی که فارسی زبان دیوان و فرهنگ فاخر بود، زبانها و گویشهای ایرانی و غیرایرانی دیگری هم در ولایات رواج داشت. ادبیات ممتاز تقریباً بدون استثنا به فارسی بود و این زبان وسیلهء اصلی ارتباط در سرزمینهای بسیار دور از یکدیگر-از سمرقند و بخارا تا اصفهان و فارس، از قفقاز تا لاهور-بود...با این همه
تا پیش از قرن بیستم در ایران اثری از "پانایرانیسم" نظری و عملی که کیش رسمی دوران پهلوی شد، نبود...در چند دههء نخست قرن بیستم پرشورترین وطنیات نه برای شهر یا ولایت زادگاه شاعر[مانند شیراز حافظ] بلکه برای ایران سروده شدند که در تاریخ ادبیات فارسی کمتر سابقه داشت...این ناسیونالیسم به ناگهان در آغاز مشروطه پدید آمد و روشنیبخش دلهای بسیاری از جوانان تحصیلکردهء آشنا با اروپا شد. بزرگترین مبلغان آن مردانی بودند مانند میرزا آقاخان کرمانی که خود بسیار متاثر از آخوندوف منتقد ادبی و اجتماعی دورانساز بود. در نوشتههای آخوندوف کمابیش همه
عناصر ناسیونالیسم ایرانی به چشم میخورد:
۱.گرامیداشت شورانگیز ایران باستان
۲.شوقِ یک شبه اروپاییشدن
۳.احساسات تند ضدعربی و اسلامی
۴.استهزای ادبیات قدیم فارسی و...بیگمان ناسیونالیسم ایرانی دستکم از زمان آخوندوف که در سال ۱۲۵۷ شمسی درگذشت از اروپا سرچشمه گرفته بود و ناسیونالیسم او حتی جامعتر و آشتیناپذیرتر از ناسیونالیسمِ پیروانش بود...
از نظر احساسات رمانتیک محض و احساس برتری ملی، تفاوت چندانی بین ناسیونالیسم ایرانی و ترکی و عربی نبود. ولی آریاییگری اروپایی که در پایان قرن نوزدهم پدید آمد و به جاهای دیگر نیز رسید، دستکم برای عربها و ترکها موهن بود اما همین آریاییگری بهترین دستاویز ناسیونالیسمِ رمانتیکِ ایرانی و پانایرانیسم شد: برتری ملت ایران نه تنها به سبب مجد و عظمت-واقعی و خیالی- پیشیناش، بلکه بیش از آن به دلیل تعلقش به نژاد برتر اروپا بود که تمدن جدید را با آن همه دستاورد به بار آورده بود! و ناخرسندی، چه بسا افسردگی، روشنفکران ناسیونالیست ایرانی موقعی بیشتر میشد که عقبماندگی ایران را با پیشرفتهای اروپایی مقایسه میکردند و مقصر را بیشتر-اگر نه فقط- عربها و سپس ترکها و اسلام میدیدند! اسکندر و یونانیان هم از نکوهش به خاطر انحطاط ایران بینصیب نمیماندند اما جز در کتابهای تاریخ زود از آن معاف شدند زیرا هم اروپایی بودند و هم دیگر همسایهء ایران نبودند. رکگوترین شاعرِ بیانگرِ این ناسیونالیسم در ایران "عارف قزوینی" بود...
ناسیونالیسم رسمی پهلوی، که از نیمهء دههء ۱۳۰۰ آغاز شد، چندان مایهای به شالودهء فکری این احساسات نیافزود. دولتهای دو پهلوی، تنها با تحمیل فراگیر این احساسات، توانستند این ناسیونالیسم را در جامعه بگسترانند.
2.2K viewsedited 11:54
2022-08-23 14:31:23
محمدعلی کاتوزیانناصرالدینشاه آگاه و متکی به نفس بود و باشخصیت و مقتدر. چهرهء او در یک عکسِ دستهجمعی که با پرنس و پرنسسِ وِلز، لرد و لیدی سالزبری، بزرگان و مقامات ایرانی و انگلیسی برداشته است، بسیاری از این صفات را نشان میدهد. پس انحطاط دولت قاجار بیشتر ناشی از رشد صنایع و امپراتوریهای اروپایی بود تا ضعفی غیرعادی در شخصیت شاه. ناصرالدینشاه در سرتاسر دوران زمامداریش توانست هم اقتدار خود در مرکز و ولایات، و هم منزلت خود در نزد قدرتهای خارجی را حفظ کند. شاید بهتر از هر حاکم مستبد دیگری توانست نزول فزایندهء قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران را در مقایسه با اروپا اداره کند...مرگ ناصرالدینشاه از اقتدار دولت در مرکز و ولایات بیش از پیش کاست و هرجومرج رو به فزونی نهاد. جانشین او مرد ناتوانی بود و در نتیجه، رقابت خصمانهء مقامات با یکدیگر و نیز حرص و آز آنها افزایش یافت. انقلاب مشروطه واقعهای اجتنابناپذیر نبود؛ این وضع موجود بود که آن را اجتنابناپذیر ساخت.
1.7K views11:31
2022-08-23 09:30:48
چنین قفس نه سزایِ چو من خوش الحانیست/روم به گُلشنِ رضوان که مرغ آن چمنم استاد منوچهر اسماعیلی جاودانه صدایِ تاریخِ دوبله ایران درگذشت.
1.7K viewsedited 06:30
2022-08-22 22:44:11
از کشف حجاب تا گشت ارشادتعویض کلاه مردها مقدمهء "کشف حجاب" زنان بود. ناگهان یک روز دستور دادند زنها باید چادرشان را کنار بگذارند. تاثیر آن در اغلب زنان ایرانی به این میمانست که در سال ۱۹۳۶-۱۳۱۴ یکباره به زنان اروپایی دستور بدهند که با سینههای عریان به خیابان بروند...شاید بدترین جنبهء دستور کشف حجاب از نظر خود زنان همین بود که حتی اجازه نداشتند روسری بپوشند. فقط کلاههای اروپایی وارداتی مجاز بود، که آن هم تنها زنان اشراف، پول و فرهنگ استفادهاش را داشتند...ماموران شهربانی در کوچه و خیابان چادر و روسری را از سر زنها میکشیدند و پاره میکردند. خشونت اجتماعی و فرهنگی زیادی اعمال شد و در مواردی نیز دست به خودکشی زدند...[کشف حجاب] به شیوهای که اجرا شد، زخمهای عمیقی در روح زنان و اکثریت قریب به اتفاق مردم بر جای گذاشت. نتیجه اینکه بلافاصله بعد از استعفای رضاشاه، به جز زنان متجدد طبقه متوسط، بقیه تقریباً دوباره چادر به سر کردند. [کاتوزیان]
1.9K viewsedited 19:44
2022-08-22 21:23:37
ناسیونالیسم پهلوی با ایران چه کرد؟ محمدعلی کاتوزیان
[ناسیونالیسم] موج نوِ پویایی بود که تکیهگاه عاطفی محکمی در میان روشنفکران متجدد ناراضی داشت. انگیزهء آن، احساس خشم و شرمساری از بابت افول فرهنگی و عقبماندگی اقتصادی و ناتوانی سیاسی بود و قوهء محّرکهء آن، دستاوردهای واقعی و خیالی ایران باستان...از یک طرف، هنجارها و سنتهای موجود از جمله بسیاری از مواریث فرهنگی ایرانیان و حتی گاه شعر قدیم فارسی را تحقیر میکرد و چه بسا مایهء ننگ میدانست و از طرف دیگر دربارهء افتخارات ایران باستان خیالپردازی و احساس غرور میکرد. از بابت عوامالناس و آداب و رسومشان خجالت میکشید...اما عاشقانه به کورش کبیر و نژاد آریایی میبالید. به این ترتیب هم اروپاییپسند بود و هم ضدامپریالیست؛ هم خودشیفته بود و هم خودکمبین...در بعد فرهنگی ادعا میکرد که "ملت ایران" قومِ واحد یکدستی است و زبان واحدی دارد..این حقیقت ندارد. گذشته از آن، روایت حق به جانبی از تاریخ ایران نشر میداد که صریحاً و موکداً ضدعرب و ضدترک بود.در روایت تاریخ ایران جز در تبلیغات علیه قاجاریه از سنت دیرینه استبداد تا مسائل جاری تاریخ ایران سخنی به میان نمیآمد...یک پیامد عملی اینها...مبارزه با زبانهای دیگر، تبعیض اقتصادی و اجتماعی...و یورش نظامی به زندگی و فرهنگ عشایر بود.
[حکومت]با زور عریان شروع به متلاشی کردن ایلها و سکنی دادن آنها در نواحی غریبه کردند که در اغلب موارد با مرگ و میر فراوان به انجام رسید. نظر مسئولان این کارها نسبت به عشایر همانند برخورد سفیدپوستان آمریکا با سرخپوستان در قرن نوزدهم بود...در دوره پهلوی اول و پیرو سیاستهای همهفارسی خواهانهء حکومت، موجودیت جوامع عربزبان جنوب غربی کشور یکسره انکار شد. طبع و نشر به زبان ترکی آذربایجانی یا سایر اشکال زبان ترکی و اشاعه و ترویج کتبی آن را قدغن کردند. زبان کردی را رسماً لهجهای از فارسی خواندند و چاپ و انتشار آن نیز ممنوع شد...بسیاری از مقامات حتی در ردههای پایینتر را مستقیم از تهران میفرستادن و این جماعت گاه با مردم محلی طوری رفتار میکردند که گویی سرزمین اشغال شدهای را اداره میکنند. تبعیض فراگیری علیه همه استانها به سود تهران...وجود داشت...برای نخستین بار در تاریخ ایران، غیرفارسیزبانها خود را قربانی تبعیضی میدیدند به سبب قومیت یا زبانشان. [در واقع] ضربهء سختی به "ایرانیّت" خورد که همیشه دوام آورده بود...اشتباه گرفتن استقرار دولت مرکزی واحد به شیوهء اروپایی با آنچه در عهد دو پهلوی در ایران اتفاق افتاد، از جمله مشخصهء شبهمدرنیستی عمومی است که اغلب با تجدد و نوسازی خَلط میشود.
3.3K viewsedited 18:23