🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

. عجوزه فریبکار، چگونه سر تیم ظریف کلاه گذاشت! قسمت دوم | حمید رسایی

.

عجوزه فریبکار، چگونه سر تیم ظریف کلاه گذاشت!

قسمت دوم

حمید رسایی: تیم مذاکره کننده آمریکایی با چه شیوه ای توانسته بود اعتماد مذاکره کنندگان ایران را جلب کند؟ پاسخ را از میان نوشته ها و مصاحبه های مذاکره کننده ارشد آمریکایی (وندی شرمن) با اندیشکده آمریکایی "آسپن"، انديشکده بيکر دانشگاه "رايس"، نشریه "فارن پالیسی/ Foreign Policy"، نشريه "فارن افرز/Foreign Affairs" و کتاب خاطراتش برایتان روایت می کنم. حتما به یاد دارید که وندی شرمن در گفتگویی توهین آمیز، بخشی از ژن ایرانی ها را همراه با فریبکاری دانسته بود.

آنچه در ادامه می خوانید، تماما به نقل از وندی شرمن است:

«هرچند بي اعتمادي ها هرگز برطرف نشد، اما به واسطه بحث هايي که عباس عراقچي و من، مجيد روانچي و من در مورد "موضوعات شخصي" داشتيم، اين مسئله در طول مذاکرات به ما کمک کرد که دستکم صبوري بيشتري مقابل هم به خرج دهيم. ما همچنان به يکديگر ايميل مي زنيم و بايد بگويم که اين تغيير بزرگي در روابط ديپلماتيکي بود که شاهدش بوديم. علاوه بر اين، اين "رابطه شخصي" بين وزرا موجب شد تا ما بتوانيم ملوان هايي را که ايران بازداشت کرده بود، بسرعت به خانه بازگردانيم.»

«دستکم براي ايالات متحده، مذاکرات هرگز مبتني بر اعتماد نبود. هم من و هم همتايم، عباس عراقچي در طول مذاکرات براي اولين بار نوه دار شديم. حتي بعد از آن برهه انساني، که من و عباس عراقچي فيلم نوه هايمان را به يکديگر نشان داديم، مذاکرات به همان اندازه قبل مبتني بر بي اعتمادي ادامه يافت.»

«گفته می‌شود زنان زمانی که خشمگین می‌شوند، گریه می‌کنند. من در طول این سال‌ها تلاش کردم که این کار را متوقف کنم. در یکی از آخرین بخش‌های مذاکرات قطعنامه شورای امنیت بود که اگرچه اساسا امر جدایی از مذاکرات نبود، اما باید با قطعنامه‌های قبلی اجماع می‌شد . روز بیست و پنجم از ۲۷ روز دور آخر مذاکرات در هتل کوبورگ بود ما در یک مایلی بیرون هتل نشسته بودیم. هیچ یک از ما زیاد نخوابیده بودیم. من قطعه کاغذی را وسط میز گذاشتم که در آن شاخص‌هایی که فکر می‌کردم کارساز است و باید به عنوان جزییات در قطع نامه ذکر شود، گفته شده بود.

عباس عراقچی گفت که خب من فکر می‌کنم این کارساز است و من با خودم گفتم پس ما به توافق رسیدیم. او گفت فقط یک چیز! این حمله همیشگی ایرانی‌هاست که می‌گویند"فقط یک چیز". من خشمگین شدم. از به تاخیر افتادن و کش دادن مذاکرات که برنامه من برای بازنشستگی و بازگشت به هاروارد را به تاخیر انداخته بود، خشمگین شدم. من شروع به فریاد کشیدن کردم و گفتم شما همه چیز را به خطر می‌اندازید. اینجا بود که نتوانستم جلوی اشک ریختنم را بگیرم. همه ساکت شده بودند چون این وندی شرمنی بود که تا آن روز ندیده بودند. بعد از آن عباس گفت بسیار خب. ما قبول می‌کنیم.

البته من هرگز از زنان نمیخواهم که این تاکتیک را به کار ببرند اما این داستان را در کتابم ذکر کردم چون ما زمانی در اوج قدرت هستیم که خودمان باشیم. شما باید به نوعی از طریق روابط انسانی به زمینه مشترک برسید. زمانی که من و عباس عراقچی هر دو همزمان با مذاکرات پدر بزرگ و مادر بزرگ شدیم، و عکسی در این باره رد و بدل کردیم این به ما اجازه داد نشان دهیم ما افرادی هستیم که سعی می‌کنیم بهترین راه را برای رسیدن به منافع کشورمان انتخاب کنیم.»

کانال حمید رسایی

http://instagram.com/p/BtNq4P0HT6A/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=4ghf1ibtw9ov

@www_rasaee_ir