2022-06-27 03:15:15
شانه های التهاب
به رنگ کاسه ی چشمت ، شراب پاشیدند
درون آینه حال خراب پاشیدند
طلوع کرد غمی ناگهان ، به گرمی اشک
به سنگفرش خیابان ، گلاب پاشیدند
به شعله های شکوفای پلک ها ، سوگند
به آسمان شب من ، شهاب پاشیدند
به بیقراری بال کبوتر شوقم
به رسم صید نگاهت ، عقاب پاشیدند
پر از غرور نشستم به انتظار ، ولی !
ولی به پای تمنا ، سراب پاشیدند
برای مرگ ، برای جدایی ام از تو
بروی چوبه دارم ، طناب پاشیدند
قسم به لحظه ی حسرت ، که جرم سیب نبود!
چرا به وسوسه هایم ، عذاب پاشیدند ؟
شبیه کوه نشستی ، میان باور من
ولی به شانه ی من ، التهاب پاشیدند
به لطف شورش بی رحم موج های دلم
به تار و پود تنم ، اضطراب پاشیدند
به ضرب ِ شست لجوجانه ات ، دلم خون شد
به شعله های غزل ، پیچ و تاب پاشیدند
برقص آمده دردم ، به رسم کولی ها
که دور حلقه ی آتش ، شراب پاشیدند
بمن بگو که چرا ، اشک های تبدارم
درون آینه حال خراب پاشیدند ؟
#محمد_جوکار
#منیژه_بنیادی
┏━━━━━ ━━━━━┓
https://telegram.me/yasekhial1
┗━━━━━ ━━━━━┛
320 viewsمحمد جوکار, 00:15