یک عده را جمع کرده ایم دور و برِ خودمان که بگوییم و بخندیم که | 🍁آڷـــاڇیــــــــڨ🍁
یک عده را جمع کرده ایم دور و برِ خودمان که بگوییم و بخندیم که عکس بگیریم و بگوییم ما اینها را داریم و جانمان برای هم در میرود! یک عده را جمع کرده ایم دور و برِ خودمان که گشت و گذارمان، حالِ خوبمان را شریک باشند. اما برای اشک هایمان، برای بغض های تو در تو و دلمردگیهای ناگهانی و مستمرمان "یک عده" را نداریم هیچکس را نداریم که بتوانیم کنارش خوب نباشیم که آغوشاش کرور کرور اشک را در خودش جا بدهد و به جای حرفهای آدم خسته کن و بی معنی مثلِ "میگذرد، بهترینها برایت اتفاق میافتد و منتظر باش" بغل کند خوب نبودنمان را و بداند میگذرد را منتظر باش را همه بلدند. همه بلدند بگویند که بهترین ها میآیند اما هیچ کس بلد نیست بغل داشته باشد برای لحظه ی ترکیدنِ بغضمان و بفهمد این وقت ها است که آدم میفهمد دوست داشتن چگونه میتواند باشد
چقدر آدم دلش میگیرد از این غریبه های به ظاهر آشنا مهربان چیز عجیبی نیست فقط ما یک عـــده را نداریم ...