Get Mystery Box with random crypto!

امام جواد علیه السلام و انتقام از قاتلان حضرت زهرا(سلام الله ع | یا حضرت زهرا سلام الله علیها

امام جواد علیه السلام و انتقام از قاتلان حضرت زهرا(سلام الله علیها)

بخشی از سخنران حجت الاسلام مومنی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در شام شهادت امام جواد علیه السلام (11مرداد 1398)

... یک بار هم جواد الائمه (علیه السلام) غرق در تفکر بود ، غرق در فکر بود خدا میدونه این را که میگم در ادامه روضه ای که میخوانم برای شادی قلب جوادالائمه است والا من با این روضه خیلی اذیت می شوم.
امام جواد(علیه السلام) غرق در تفکر بود.حضرت رضا(علیه السلام) جوادش را به بغل گرفت.امام رضا به پسرش چنین فرمود: فدای تو بشوم پسرم (متن عربی نمیدونستم) فکرتو به چی مشغول کردی؟ عرض کرد: بابا آن بلایی که سر مادرم زهرا آوردند ، به خدا از قبر بیرونشان می کشم ، به خدا آتیششان می زنم ، خاکسترشان می کنم.

دیدن پنج تا سنگ دستشه حضرت در منا ، رمی جمرات ، دوتا را به یک سمت زد اول سه تا را هم به یک سمت دیگر زد.عرض کردند آقا کجا می زنید؟ فرمود فقط امام عدل می بیند.اینجا آن دو نفری که به مادرمان زهرا ظلم کردند را خدا می آورد در منا به صلیب می کشد و فقط امام عدل است که می بیند من اول به اولی دوتا سنگ زدم و به دومی سه تا سنگ زدم چون خبیث تر از اولی هست.

آقاجان یا جوادالائمه.شما که نبودید ، پدرتان هم نبود ، جدبزرگوارتون هم نبود ، شما فقط شنیدید به خانه مادرتون حمله کردند.شما که ندیدید.دیدید؟بمیرم برای آن آقا یا آن بچه هایی که دیدند.
فقط برای شادی قلب امام جواد عرض می کنم.مسجد شهید مطهری ، حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای میریزدی از سخنران های بسیار قابل ، نفس حق ، سوز در روضه بالا ، ایشان منبر بودند بعد مطلبی را گفتند.یک داستانی را که یک آقایی بر روی منبر روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) را میخواند.به اینجا رسیدکه آن ملعون در کوچه جلوی مادرمان زهرا را گرفت.آنچنان سیلی به صورت زهرا زد که خون چشم زهرا را گرفت.ایشان روی منبر گفت یک آقایی این داستان را تعریف کرد.در همان جلسه یک نفر بلند شد و گفت آقا اینجوری نگو ، وقتی آن ملعون بر صورت زهرا زد والله دوتا چشمهایش را خون گرفت.
من خیلی برایم سنگین بود نرفتم اعتراض کنم.رفتم تحقیق کردم ، سندش را پیدا کردم.بهجت قلب المصطفی مرحوم رحمانی همدانی ، دو تا نامه از آن ملعون ازل و ابد آورده.در نامه مبسوط آورده به معاویه نوشته:
معاویه؛ وقتی فلانی بهم خبر داد برگه فدک را به دست زهرا سپرده ،رفتم در کوچه جلوی فاطمه را گرفتم.یک قدم به سمتش رفتم فاطمه یک قدم به سمت عقب رفت ولی راه برای فرار نماند.کوچه بنی هاشم مگر چقد راه است؟راه را برای مادرمان بست.
یک مطلب بگم.من برای ابی عبدالله نمیگویم بلند بلند گریه کنید ولی برای حضرت زهرا اصرار دارم داد بزنید.بگم جگرهاتون آتیش بگیره؟ الهی هیچ وقت نبینید نامحرم در کوچه جلوی ناموستان را بگیرد.الهی هیچوقت جای پنجه ی نامحرم روی صورت ناموست نبینید.
میگه گفتم فاطمه برگه فدک را بده نداد.رفتم جلو چنگ زدم- ای بی حیا - برگه فدک را گرفتم پاره پاره کردم. میخواستم برگردم اما بغض علی مانع بازگشتم شد... این ملعون میگه: معاویه آن بغضی که داشتم در دستهایم جمع کردم ، لا اله الا الله خاک بر دهان من ، شادی قلب جواد الائمه می گم که شما ناله بزنید.این ملعون میگه با دودستم به دوطرف صورت حضرت زهرا ضربه زدم.هردوتا چشمهایش را خون گرفت...

#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#امام_رضا علیه السلام
#امام_جواد علیه السلام
#فدک #تولی #تبری
@hazrate_zahra