من در آن سخنرانی که ذکر آن گذشت کوشش کرده بودم نشان دهم که مشر | ایران دوستان
من در آن سخنرانی که ذکر آن گذشت کوشش کرده بودم نشان دهم که مشروطیت ایران چه ریشههایی در ژرفاهای تاریخ دو سدۀ اخیر ایران دارد. در آن سخنرانی تعبیری را به کار بردم که باید توضیحی دربارۀ آن بیاورم. گفته بودم که دورۀ قاجار، افزون بر تاریخ ظاهری و سیاسی آن، یک «تاریخ باطنی» نیز دارد که نمیتوان به آن بیاعتنا ماند. این ادعای من مبتنی بر جدّی نگرفتن نظریۀ جامعۀ کوتاهمدت و کلنگی ایران است، زیرا بر آنم که سازندۀ این نظریه فرق میان دولت و جامعه را نمیدانسته است. میتوان ادعا کرد – به شرط اقامۀ دلیل – که در شرایطی بسیار پیچیده، در دورۀ قاجار، دولت ایران «کلنگی» شد، اما آن «تاریخ باطنی» مردم ایران پیوسته در کار بود و هنر، ادب، معماری و اندیشه تولید میکرد. این جامعه، مانند جامعۀ ایرانی در طول تاریخ آن، در دورههایی کلنکی میشد – واپسینِ این دورهها یورش افغانان بود – اما هرگز کلنکی نمیماند. مشروطیت ایران را در این سطح تحلیل میتوان توضیح داد. اهمیتی ندارد که تقیزاده دربارۀ مشروطیت چه گفته است؛ او نقش خود را به عنوان نمایندۀ مجلس اول ایفا کرده بود. بحث دربارۀ «پیشزمینههای مشروطیت» در سطح دیگری قابل تحلیل است : با تاریخِ در حدِّ باستانی پاریزی، و با نظریههایی مانند جامعۀ کلنکی و «مشروطیت به عنوان پیشزمینه» نمیتوان جایگاه مشروطیت ایران را توضیح داد. تکرار میکنم، مشروطیت ایران یک رخداد مهم تاریخی، سیاسی و بیشتر از آن حقوقی است. این تاریخ نوشته نشده است. به انجام رساندن دو مجلدی از تأملی دربارۀ ایران که موضوع آن تفسیر حقوقی مشروطیت بود ممکن نشد. کوشش میکنم یادداشتهای بسیار فراهم آمده را در رسالههای کوچکتری به خوانندگان عرضه کنم. پیشتر، مقدمات این بحث را در دولت، ملّت و حکومت قانون آوردهام. آنچه از این پس به صورت یادداشتهایی در دسترس خواهم گذاشت برگرفته از رسالهای دربارۀ انتقال علم حقوق اساسی و تحقیقی دربارۀ دو بحث 1. نظریۀ انتقال علم ،که در لاتینی translatio studii نامیده میشود، و 2. گفتاری دربارۀ انتقال مفاهیم است. این هر دو بحث دو شاخۀ ناشناخته از مباحث نظری است که در زبان چیزی دربارۀ آنها نمیدانیم.