در بارهی کتاب «بَبیت » :
از طرفی ببیتِ داستان ما در زندگی زناشوییاش هم دچار ملال و دلزدگی شده بود ، استقلال بیشتری از زندگی طلب میکرد . او بیزار شده بود از سلطهی زندگی ، از سلطهی جامعه ، از پذیرش کورکورانهی قراردادهای اجتماعی و سنتها . دلش آزادی میخواست! در این راه تلاش زیادی کرد اما موفق نشد ؛ چون توان رهایی از وابستگیها و عادتهاش رو نداشت ؛ چون این نوع زندگی بخشی از وجودش شده بود ؛ چون انرژی و جوانیِ کافی نداشت برای مبارزه و برای رسیدن به آزادی ؛ چون میترسید از حرف مردم، از بی اعتنایی دوستان ، از انزوا و از اینکه موقعیت و جایگاه اجتماعیاش را از دست بدهد...
و درنهایت بازگشت به آنی که بود ، آنی که همه میخواستند باشد !
پایان