2023-07-04 10:57:03
شما باید بین آن "من" که در خودش ناب و خالص است و "من-فکر" تمایز قائل شوید.
"من-فکر" صرفاً فقط یک فکر است، آن افراد و عینیتها را میبیند، میخوابد، بیدار میشود، میخورد، فکر میکند، میمیرد و دوباره زاده میشود؛ اما آن "منِ" ناب و خالص، وجود محض است، هستی جاودانی است که رها از غفلت و توهم افکار است. اگر بهعنوان این "من" بمانی یعنی فقط همان "هستی" یا "وجود" بدون هیچ فکری، آنگاه آن من-فکر محو خواهد شد و سپس توهم برای همیشه از میان خواهد رفت. در سینما شما تصاویر را فقط در نور خیلی کم یا تاریکی میبینید؛ اما هنگامیکه چراغها روشن شوند تمام آن تصاویر از بین خواهند رفت. به همین طریق نزد نورافکنِ آن خویشِ متعال، همهچیز ناپدید میشود.
#رامانا ماهارشی
ماه با بازتاب نور خورشید میدرخشد. هنگامیکه خورشید غروب میکند، ماه برای آشکار کردن عینیتها مفید است اما هنگامیکه خورشید طلوع کند دیگر کسی به ماه نیازی ندارد هرچند که قرص کمرنگ ماه در آسمان قابلرؤیت باشد.
در خصوص ذهن و قلب* نیز موضوع همین است. ذهن به خاطر نوری که بازتاب میدهد مفید است. آن برای دیدن عینیتها استفاده میشود. هنگامیکه به درون بچرخد آن منبع روشنایی بهخودیخود میدرخشد و ذهن همچون ماه در روز، کمنور و بلااستفاده باقی میماند.
باگوان #رامانا ماهارشی
*قلب در کلام باگوان اشاره به "خویش" یا آگاهی است.
** دوستان عزیز دقت کنید که بعد از اینکه مطالب متعددی در ارتباط با آن جمله از جناب نیسارگاداتا قرار گرفت و مطلب مورد اشاره ایشان در صحبت افراد دیگر از جمله روپرت اسپایرا شرح و بسط داده شد حالا رفته رفته به سمت آن جمله دیگر از آدیاشانتی میرویم و آن را در صحبت اساتید دیگر شرح و بسط میدهیم. جهت یادآوری یکبار دیگر متن قبل را بخوانید:
اگر هر دو مطلب را در قالب همان تمثیل چراغقوه بررسی کنیم در مطالب قبل گویا به چراغقوه اینطور گفته شد که چیزی مقدم بر چیزهایی که آنها را روشن کرده و از آنها آگاه است و خودش را صرفا همانها میپندارد وجود دارد و ای چراغ قوه تو صرفاً آن دیوار و آن جعبه و ... اینها نیستی بلکه چیزی مقدم بر آنها باید وجود داشته باشد تا از آنها آگاه باشد و تو همانی.
و در ارتباط با مطالب بعد هم این بار از چراغقوه خواسته میشود که تمرکز توجهاش را از چیزهایی که بهطور مدام از آنها آگاه است بردارد، هنگامیکه تمرکز توجه چراغقوه از آن دیوار و جعبه و ... برداشته شود و این چسبندگی به آنها رها شود آنگاه در پرتو این رها شدنِ عاملِ توجه، رفتهرفته متوجه ماهیت حقیقی خودش میشود.
** در تمثیل چراغقوه مجموع چیزهایی که چراغقوه از آنها آگاه است یعنی قسمتی از دیوار و جعبه و ... همان «شخص» در مورد خودمان است. این شخص مجموعهای از چیزهایی است که ما از آنها آگاهیم (افکار، احساسات، خاطرات، تصاویر، گذشته و ...) و به دلیل این تمرکزِ توجه مدام به چیزهایی که از آنها آگاهیم، ماهیت حقیقی خودمان را فراموش کردهایم، وقتی تمرکزِ توجه از ماجرای شخص برداشته شود، وقتی خالی هستی، وقتی شخصی در کار نیست، تو محو نمیشوی،
تو همچنان هستی.
این چیزی که همچنان هست چیست؟
اگر از تمام افکاری که در مورد خودت داری خارج شوی، تو همچنان هستی.
تو این شخص نیستی.
تو کیستی؟
(مطالب بعد این موضوع را عمیقا مورد بررسی قرار میدهند)
You must distinguish between the “I,” pure in itself, and the “I”-thought. The latter, being merely a thought, sees subject and object, sleeps, wakes up, eats and thinks, dies and is reborn. But the pure “I” is the pure Being, eternal existence, free from ignorance and thought-illusion. If you stay as the “I,” your being alone, without thought, the I-thought will disappear and the delusion will vanish for ever. In a cinema-show you can see pictures only in a very dim light or in darkness. But when all lights are switched on, all pictures disappear. So also in the flood-light of the Supreme Atman all objects disappear. #Ramana Maharshi GR, 46
The moon shines by the reflected light of the sun. When the sun has set, the moon is useful for revealing objects. When the sun has risen, no one needs the moon, although the pale disc of the moon is visible in the sky.
So it is with the mind and the Heart. The mind is useful because of its reflected light. It is used for seeing objects. When it is turned inwards, the source of illumination shines forth by itself, and the mind remains dim and useless like the moon in day-time.
#Ramana Maharshi
3.6K views07:57