قدم عالم ابن رشد کدام اول آمد، مرغ یا تخم مرغ کیهانی ~ رابرت | ShakZi | شکزی
قدم عالم ابن رشد
کدام اول آمد، مرغ یا تخم مرغ کیهانی
~ رابرت آرپ
ابن رشد یکی از بزرگترین فیلسوفان مسلمان در قرون وسطی شمرده میشود. او به دلیل نوشتههای مفصلاش درباره فیلسوف یونانی، ارسطو، ملقب به «مفسر» است. اندیشه ابن رشد ناظر به دو موضوع مرتبط است: اول اینکه او در پی این بود آنچه را که گرایشهای نوافلاطونی زیانبار در میان فلاسفه همتای خود تلقی میکرد، برچیند. دوم اینکه میخواست شرح جدیدی از نظریههای خود ارسطو را رواج دهد.
نقطه شروع ابن رشد رد آن چیزی بود که به دید او سازشهای فلسفی به نام راست کیشی الهیاتی بود. او برای چیزی اولویت قائل بود که از آن به «حقیقت برهانی» (یعنی حقیقت منطقی یا فلسفی) یاد میکرد، در مقابل آنچه اصطلاحا حقیقت «دیالکتیکی» (جدلی) یا «بلاغی» مینامید. در ضمن، نباید کلمه «دیالکتیکی» را با کاربرد این اصطلاح در نزد کارل مارکس اشتباه گرفت.
یکی از نکته های فلسفی کلیدیای که ابن رشد در پی روشنگری آن بود، این پرسش بود که آیا افلاک مخلوق هستند یا نیستند. از اینجا به بحث در مورد نظریه فیلسوف ایرانی، ابن سینا مبنی بر اینکه «ماهیت، مقدم بر وجود» است، رسید و سعی کرد آن را رد کند. در نظر ابن رشد، قضیه برعکس است، یعنی وجود باید مقدم بر ماهیت باشد. برای او این موضوع مربوط میشد به شناخت سلسله مراتب درست قوانین حاکم بر عالم. چون او با اینکه در قبول مفاهیم دینی راجع به وحی الهی، راسخ العقیده بود، تأکید میکرد که هر اثباتی در مورد وجود خدا باید از ادعاهای متافیزیکی خودداری کند و تنها مبتنی بر علیت فیزیکی باشد. این نگرش او هم مثل همیشه، در جهت اندیشه ارسطو بود که به دید ابن رشد قدم (يا قديم بودن) عالم را اثبات کرده بود.
ابن رشد میگوید فیلسوف ملزم نیست آنچه را که با دلیل و برهان در تعارض است، بپذیرد. اما آیا در مورد مسئله منشأهای عالم هم اعتقاد به خلق از عدم باید رها شود چون مگر ارسطو قدم ماده را ثابت نکرد و نشان نداد خلقت، یک روند مستمر است؟ اما حتی اگر باز وفاداری به ارسطو در بین باشد، چنین رویکردی، در روزگار و محل زندگی او خیلی تند و قاطع بود. و ابن رشد هم در میان مسلمانان پیروان زیادی نداشت. تأثير او زمانی خودش را نشان داد که علمای مسیحی در اروپا فلسفه یونانی را از طریق نوشتههای او از نو کشف کردند.
ابن رشد برهان ارسطو را بر گرفت که میگفت خود ماده اساس و زیربنای همه چیز است. پس یا باید خودش را خلق کرده باشد، یا ازلی باشد. و از آنجا که ارسطو و ابن رشد استدلال میکنند که گزینه اول منطقا ناممکن است، بنابراین ماده باید ازلی باشد.
@ShakZi