Get Mystery Box with random crypto!

#حکایت جوانی خام در کسب و کار خود مراقب حرام نبود و پدر هر چ | کانال رسمی شهر علویجه

#حکایت

جوانی خام در کسب و کار خود مراقب حرام نبود و پدر هر چه نصیحت‌اش می‌کرد در پاسخ می‌گفت: در اول زندگی سرمایه لازم است. قسم می‌خورم در آینده مال حرام را از زندگی خود بیرون کنم. روزی پدر، پسر را نزد خود خواند و ماسه و سیمانی را بر هم زد و گفت: می‌خواهم قدری آب بر این بیفزایم، عیبی نیست؟ پسر گفت: نه! پدر آب ریخت و بتونی درست کرد و آن را پشت در خانه فرزندش ریخت. پسر گفت: چه می‌کنی؟! پدر گفت: سیمان و ماسه است. پسر گفت: با آب آن را مخلوط نموده‌ای و اکنون بتون ساخته‌ای. پدر گفت: آب را نباید جدی بگیری چون دو روز بعد از آن جدا خواهد شد و همان ماسه و سیمان خواهد ماند.پسر گفت: هرگز چنین نخواهد شد، وقتی آب را با سیمان و ماسه مخلوط کنی آب آن جدا می‌شود و ماسه و سیمانی نمی‌ماند بلکه بتونی سخت بر جای می‌نهد که درب خانه مرا نمی‌شود دیگر گشود. پدر گفت: آفرین! پس اکنون به حرف من رسیدی که اگر مال حرام در زندگی خود وارد کنی حتی اگر بعد بتوانی آن را جدا کنی و به صاحبانش برگردانی باز قادر به از بین بردن اثر مخرب آن در فرزندان و زندگی خود نخواهی بود.

کانال رسمی شهر علویجه، بزرگترین خبررسانی منطقه مهردشت
┏━━━ ━━━┓
     @Alavijeh_Esfahan
┗━━━ ━━━┛