سالمندان را دوست داشتم
اما سالمندى را نه
پيرى همه چيز را از آدم ميگرفت
از حافظه گرفته تا قواى جنسى
ميدانى که ديگر آخر خطى
فعلهايت همه ماضى ميشوند
تقريبا مانند ميزبانى هستى که دوست دارد آزاد باشد
اما در عين حال ميداند که به زودى کسى زنگ در را خواهد زد
منتظر مرگ بودن
بدتر از خود مرگ است!
#چارلز_بوکوفسکى
@Arameshbartaram