چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم ک | آرامش و پرواز روح
چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد(۱۳۵)
چون باد(مشتاقانه)به کویش روان خواهم گشت، با بوی دل انگیزش نفسم را چون مشک خوشبو خواهم کرد.
۲- سالیان عمر چه بیهوده بی شراب و یار(حال خوش) گذشت! دیگر هرزگی و بیهودگی بس است کار خواهم کرد(طنز)
۳-همه آبرویی را که از دانش و دین در این سالیان جمع کردهام، در خاک راهش میافشانم.( تو را دانش و دین رهاند درست...فردوسی)
۴- از عشقش برایم چون شمع صبحگاه*(خورشید) روشن شد که عمرم را در این کارزار عاشقی خواهم گذاشت
* ایهام: با آمدن خورشید شمع صبحگاه چون عمر خاموش میشود.
۵- با شراب چشمانت خراب( ویران یا مست) میشوم ولی پیمان دیرینه عشق را بنا میکنم.
۶-صبا! آورنده بوی خوش یار! ببین چگونه جان عاشق به خون آغشتهام را که چون گل سرخی است، فدای این بوی خوش میکنم.
۷- ریا و دورویی، صفای* دل نمیدهد، زین پس به عشق و رندی مشغول شوم.
*خواجه عبدالله:و دون انبیا یک گروهاند از مومنان اهل صفا و ایشان قومیاند که از سلطان نفس رسته و دلها با مولی پیوسته و سرها به اطلاع وی آراسته( صد میدان،۵۱)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح