Get Mystery Box with random crypto!

آرشیو مناسبتها

Logo of telegram channel arshivemonasebatha — آرشیو مناسبتها آ
Logo of telegram channel arshivemonasebatha — آرشیو مناسبتها
Channel address: @arshivemonasebatha
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 2
Description from channel

https://telegram.me/joinchat/Aey6nzvCcuFf5xu7xVB80g

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages

2017-11-05 15:09:52 ۸.اه۷۷خنحپخ
27 views12:09
Open / Comment
2016-02-08 09:47:15 حاج آقا فاطمی نیا فرمود: در کربلا یکی از عربهای صحرانشین از راه رسید و نشست روبروی ضریح حضرت ابی عبدالله پاهایش را دراز کرد گفت: یاحسین ببین کف پاهایم تاول زده و این همه راه آمدم یکی از خدام آمد و سیلی زد و گفت پاهایت را جمع کن پیش امام معصوم . این خادم سیلی زد مرد عرب بلند شد رفت و ایستاد دم در به ضریح نگاه کرد با همان لهجه محلی گفت یهدین (من آمدم اما سیلی زدند) آن خادم در خواب دید آقا فرمود :کلید را بده به من، من نمی خواهم خادمم بشی زائر من را چرا آزرده ای .

منبع تبیان @moeze
14 views06:47
Open / Comment
2015-12-30 14:19:41 میلاد پیامبر رحمت ص و حضرت امام صادق ع بر تمامی دوستان و رهروانشان گرامی باد
9 views11:19
Open / Comment
2015-12-30 14:19:39 يوسف، در مكّه زندگى مي كرد. او يهودي بود. شبى مشاهده كرد ستارگان، وضع طبيعى خود را از دست داده اند. با خود گفت: بايد در اين شب پيغمبرى متولد شده باشد. در كتابي خوانده‏ام؛ هر گاه پيغمبر آخر الزمان متولد شود، شياطين از رفتن به آسمان‌ها ممنوع مي شوند.


يوسف، صبح هنگام در اجتماع قريش حاضر شد و پرسيد: آيا در خانواده‏هاى شما فرزندى متولد شده است؟!.


گفتند: آرى ديشب براى عبد اللَّه بن عبد المطلب پسرى متولّد شده است.


پرسيد: او را به من نشانمي دهيد؟!.


وى را به در منزل آمنه بردند. به او گفتند: فرزندت را بيرون آور ... .


آمنه كودك خود را در قماط (1) پيچيده بود. با احتياط فرزندش را بيرون آورد.


يوسف همواره به چشم‏هاى مولود نگاه مي كرد. پس از آن كتف طفل را باز كرد. خال سياهى كه چند دانه موى ريز در آن ديده مي شد، بين دو كتف حضرت(ص) ديد. يوسف يهودي، هنگامى كه چشمش به خال افتاد، بي هوش نقش روى زمين گرديد.


قريش، خيلي از اين جريان تعجب كردند. به مرد يهودى خنديدند.


يوسف، پس از اين كه به هوش آمد، گفت: اى جماعت قريش، اين مولود در آينده نزديكى شما را به هلاكت خواهد رسانيد. نبوت بنى اسرائيل براى هميشه از بين خواهد رفت. مردم با ناباوري از اطراف او پراكنده شدند. گفته‏هاى او را در محافل و مجالس نقل مي كردند.(2)

پی نوشت ها:


1 . پای بند کودک گهوارگی. (منتهی الارب ). قنداق. قنداقه. خرقة عریضه تلف علی الصغیر اذ اشد فی المهد. ج ، قُمُط. (اقرب الموارد).


2 . زندگانى چهارده معصوم عليهم السّلام /عزيزالله عطاردى /ناشر اسلاميه /تهران /1390 ق /چاپ اول‏ /ص


@talangor1394
9 views11:19
Open / Comment
2015-12-30 14:19:39
ای احمدیان بنام احمد صلوات/ هر دم به هزار ساعت از دم صلوات/ از نور محمدی دلم مسرور است/ پیوسته بگو تو بر محمد صلوات @talangor1394
7 views11:19
Open / Comment
2015-12-21 11:35:34 #روضه_امروز

روزه خرابه شام
حاج آقا مجتبی تهرانی

التماس دعا

@karbalapayepiadearbain
6 views08:35
Open / Comment