گوینده: #آذر_پژوهش مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست هزار جان عزیزم فدای جان ای دوست چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم كه یاد می نكند عهد آشیان ای دوست #سعدی
یاد دارم كه در ایام پیشین كه من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم ناگاه اتفاق مُغیب افتاد پس از مدتی كه باز آمد عِتاب آغاز كرد كه در این مدت قاصدی نفرستادی گفتم دریغ آمدم كه دیدهٔ قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم
یار دیرینه مرا گو بزبان توبه مده كه مرا توبه بشمشیر نخواهد بودن رشكم آید كه كسی سیر نگه در تو كند باز گویم نه كسی سیر نخواهد بودن #سعدی
ای هزاران جان فدای جان تو وی همه سرگشتگان مهمان تو گفته بودی كز توام بگرفت دل ای هزاران دل فدای جان تو #مولانا
خواننده : #عبدالوهاب_شهیدی سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه كه كاشانه بسوخت هر كه زنجیرِ سرِ زلفِ گره گیرِ تو دید شد پریشان و دلش بر من دیوانه بسوخت چون پیاله دلم از توبه كه كردم بشكست چون صُراحی جگرم بی می و پیمانه بسوخت ماجرا كم كن و بازآ كه مرا مَردُم چشم خرقه از سر بدر آورد و به شكرانه بسوخت آشنایان نه غریب است كه دلسوز من است چون من از خویش برفتم دلِ دیوانه بسوخت #حافظ
ای هزاران جان فدای جان تو وی همه سرگشتگان مهمان تو گفته بودی كز توام بگرفت دل ای هزاران دل فدای جان تو در سرای عصمت یزدان تویی بخت و دولت روز و شب دربان تو #مولانا
منتظر بنشسته ام تا بر رسد از پی جان خواستن پیغام تو #مولانا
شاخه گلی که نثارشد شمارۀ 216 بود که باشرکت آقای #عبدالوهاب_شهیدی تنظیم گردیده. داستان منثور از #گلستان اشعاربه ترتیب از #سعدی، #حافظ و #مولانا. آهنگ موزون از #شیدا گوینده #آذر_پژوهش
