تجربه ای که یک خانم کچل در اختیارمون گذاشتن(برای دو سه سال پیش | کچل
تجربه ای که یک خانم کچل در اختیارمون گذاشتن(برای دو سه سال پیشه البته )
بیست و چند سالم بود غرق شور و حال جوانی از همونا که تیپ و قیافه و ظاهرشون هی بروز میشه سبک و استایل خودمو داشتم و زیاد تابع مد نبودم واسه ۱۰ - ۱۲ سال پیش که همه تابع مد بودن و یه شکل جالب بود... اما من هیچوقت دنباله رو نبودم! رژیمای مختلف میگرفتم از بچگی چاق بودم رژیمای سخت که مثلا ۲۰ کیلو وزن کم کنم و میکردم واقعا ... انقدر ادامه دادم که بدنم دچار یسری کمبودا شد و موهام آسیب دید هر چی رفتم دکتر و دوا درمون کردم خوب نشد بدم اومد از موهام خسته شده بودم دیگه یروز موزر بابامو برداشتم رفتم توی حموم و موهامو زدم به همین راحتی ... داداشمو صدا کردم بیاد کمک پشتشو بزنه اونم تعجب نکرد چون منو میشناخت و میدونست هر چیزیو راحت تجربه میکنم! بعدش یه ژیلت برداشتم کشیدم روش که قشنگ سفید شه حس رهایی داشتم سبک شده بودم دیدن چهرم با این تغییر خیلی هیجان انگیز بود مامانم واکنشش منطقی بود چون هیچوقت توی کارام دخالت نمیکرد اما بابام که ظهر از در اومد تو شوک شد گفت یعنی تو همه چیزو میخوای تجربه کنی؟! کمرشو گرفت و‌نشست گفت کمرم شکست ما هم خندیدیم گفتیم بلند میشه بابا غصه نخور بیرون که میرفتم پوستیج میذاشتم چون واسه اون سالا عجیب بود و همه سوالای عجیب غریب میکردن بعضیام که دیده بودن فکر میکردن سرطان دارم خوب داشته باشم مگه چیه؟! یه چند ماهی گذشت و تقریبا موهام به دو سه سانت رسید یادمه عید بود رفته بودیم کیش منم دیگه پوستیجمو برداشتم و با همون موها میرفتم بیرون خیلی خوب شد موهام جون گرفت و البته خاطره خوبی شد از یه حرکت خلاف جهت!
