پدری برای پسرش تعریف میکرد که: گدایی بود که هر روز صبح وقتی از | Blue Doll House
پدری برای پسرش تعریف میکرد که: گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه ی نزدیک دفترم میاومدم بیرون جلویم را میگرفت. هر روز یک بیست و پنج سنتی میدادم بهش... هر روز. منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که اون حتی به خودش زحمت نمیداد پول رو طلب کنه.…