🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

اي بسا علمي كه از بي‌التفاتيهاي خلق در مزاج‌ِ معني آگاهان، هما | فرهنگ، هنر و موسیقی

اي بسا علمي كه از بي‌التفاتيهاي خلق
در مزاج‌ِ معني آگاهان، همان مستور ماند
گر كسي م‍َحرَم نشد، انديشة غفلت كه راست؟
ح‍ُسن از بس بي‌نيازي داشت، نامنظور ماند
(مولانا عبدالقادر بيدل دهلوي)

نكوداشت شصتمين سال خدمت فرهنگي استاد محمد علي بهارلو، متولد 2/1/1307 تهران، مؤسس قديمي‌ترين و ديرپاترين مؤسسه آموزش موسيقي ايراني.
درس معلم ا‌َر ب‍ُو‌َد زمزمة محبتي
جمعه به مكتب آو‌َر‌َد طفل گريزپاي را

ويژه‌نامة نوروز امسال، هديه ماهنامه مقام موسيقايي، به احترام شصت سال خدمت فرهنگي استاد بهارلو است. قديميها با نام او آشنا هستند و از نسل جديد، هر كسي كه موهبت استفاده از درسهاي او را داشته و يا از استادان حاضر در آموزشگاه او بهره برده است، نام او را با احترام مي‌برد و پايمردي او را در كارش ستايش مي‌كند. زندگي هفتاد و هفت ساله او با اعتقاد به تداوم كار در هر شرايط، سلامت نفس و حس مسئوليت بوده و براي بطلان تصور آنهايي كه هنرمند را هميشه در وضعيتي از پريشاني و بي‌ساماني و انواع گرفتاريهاي روحي و جسمي تصور مي‌كنند، نمونه‌اي ممتاز و كامل است.
از شش دهه عمر فرهنگي استاد بهارلو در موسيقي، دو دهه اول آن، در كوران خلاقيت (نوازندگي و آهنگسازي و سرپرستي اركستر) و تحقيق (از نت‌نويسي آثار قدما تا نوشتن شش جلد كتاب ممتاز براي آموزش ويولن) گذشته است، و چهار دهه آن براي آموزش موسيقي كلاسيك ايراني به جوانان هنرجو، و تلاش براي تربيت و تحصيل فرزندانش وقف شده است. ايشان و همسر ارجمندشان‌ـ كه از فرهنگيان قديمي و ممتاز و اكنون بازنشسته هستند ـ در زندگي خانوادگي خود حاصلي درخشان داشته‌اند، سه فرزند: پرسيا (متولد 1347)، كيميا (1357) و ايليا (1359) كه هر سه نفر، موسيقي را تا سطوح عالي آموخته‌اند و غير از فرزند دوم، كه تخصص در دندانپزشكي گرفته است، دو فرزند ديگر، تحصيل موسيقي در سطح حرفه‌اي را به عنوان شغل خود دنبال كرده‌اند و هر سه نفر در كار خود هميشه از شاگردان ممتاز بوده‌اند.
استاد بهارلو، تنها فرزند هنرمند خاندان خود است. برادران او داراي تحصيلات عالي و منشأ خدمات اجتماعي و انساني بوده‌اند. از جمله، زنده‌ياد دكتر علينقي بهارلو كه بيمارستان راه آهن تهران در سال 1359 به ياد او نام‌گذاري شد.
تلخ است گفتن اينكه چهل سال دوريِ آگاهانة استاد محمد بهارلو از رسانه‌ها، وسايل ارتباط جمعي، محافل حرفه‌اي موسيقي و ارگانهاي دولتي، قدر و مقام حقيقي او را ناشناخته گذاشت و او را از مواهب و امتيازاتي كه به راستي شايسته آن بود، محروم كرد. او اين «تبعيد خودخواسته» را به ميل براي خود نخريد، بلكه ناهنجاريهاي رفتاري‌ِ اكثريت موسيقيدانها و نيز بي‌منزلت ماندن هنر موسيقي در بافت فرهنگي كشورـ چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ـ و يك سلسله حقايق تلخ و انكارناپذير، او را به گوشه‌نشيني كشاند. بهارلو استعدادي زودرس بود كه در چند عرصه، تواناييهاي خود را در آن محيط محدود و كم‌امكانات (تهران دهه 1320 و 1330) نشان داد. اما غرور فطريِ هنرمندانه و اصالت شخصيتي و خانوادگي او، مانع ‌شد كه براي اثبات تواناييها و استعدادهايش، به مقدوراتي گردن بگذارد كه مسلماً آن ملاحظه‌كاريها و تبانيها و سياست‌بازيها را در شأن خود و مطابق با روحيه حساس و مسئول خود نمي‌ديد. اگر استاد بهارلو در جايگاه حقيقي و شايسته‌اش در اجتماع قرار نگرفت، بيش و پيش از خود او، بي‌بضاعتي فرهنگيِ توده مردم و بي‌توجهي اولياي امور به خدمت‌گذاران واقعي و فروتن هنر و فرهنگ، زيانكار و وامدار است. وظيفه هنرمند در يك اجتماع سالم، عرضة كار و استعداد و تواناييهايش است، نه زد و بند و تبليغ و پشت هم‌اندازي و با هر سياستي جور شدن، كه اتفاقاً افراد كم‌استعداد و بي‌بضاعت در هنر، در اين كارها توانايي و آمادگي كامل دارند. اين چند سطر، به عنوان توضيحي براي ماندگاري در حافظه تاريخي موسيقي، با حزم و زحمت نوشته شده، به عنوان يك دوستدار و به عنوان كسي كه زواياي پنهان شخصيت هنري و انساني استاد بهارلو را (نزديك به بيست سال) مي‌شناسد و شايد خود ايشان از اين طرز نوشتن درباره خودشان راضي نباشند، ولي وظيفه نويسنده بود كه آنچه را واقعيت و حقوق پايمال شده مي‌بيند و مي‌داند، همان را بنويسد. نوشتني البته با كم و كاست؛ زيرا بررسي آنچه كه بر بهارلو و استعدادهاي ناشناخته ديگر از نسل او گذشت، در حدود صفحات اين ويژه‌نامه نيست و جاي آن كتابي مستقل است.
آخرين اجراهاي عمومي استاد بهارلو در ابتداي دهه 1340 و در نخستين شبكه تلويزيوني ايران بوده است. در آن زمان دستگاههاي ويدئو تيپ‌ِ خانگي ساخته نشده بود و شايد از آن اجراهاي زنده چيزي هم ضبط نشده باشد (كه اميدواريم آثاري مضبوط و محفوظ را بتوانيم در آينده بيابيم). او سرپرست اركستر خود بود و نوازندگان مشهوري در آن اركستر مي‌نواختند. كلاس او نيز محل تدريس نوازندگان بزرگي چون هوشنگ ظريف؛ حسن ناهيد، جلال ذوالفنون، محمد موسوي و رض