داستان فا🇮🇷داستان کوتاه

2018-11-18 04:46:38 The account of the user that created this channel has been inactive for the last 5 months. If the account of the creator remains inactive in the next 8 days, it will self-destruct and the channel will lose its creator. Open / Comment

2018-11-09 04:56:40 The account of the user that created this channel has been inactive for the last 5 months. If the account of the creator remains inactive in the next 17 days, it will self-destruct and the channel will lose its creator. Open / Comment

2018-10-29 10:54:10 The account of the user that created this channel has been inactive for the last 5 months. If the account of the creator remains inactive in the next 28 days, it will self-destruct and the channel will lose its creator. Open / Comment

2018-10-27 04:47:59 The account of the user that created this channel has been inactive for the last 5 months. If the account of the creator remains inactive in the next 30 days, it will self-destruct and the channel will lose its creator. Open / Comment

2017-07-04 06:45:12 میدونی!
واسه این که میوه رسیده و شیرین درخت رو بخوای ، باید واسش زحمت بکشی ... باید بِکشی از درخت بالا ... میوه های شیرین اون بالای درخته! تو، دو تا راه حل بیشتر نداری یا ریسک افتادن رو قبول کن و برو بالا ! یا هیچ وقت طعم میوه شیرین رو نچش.

واسه موفقیت بعضی وقت ها می خوری زمین تصمیم با خودته ! میوه شیرین زندگی این پایین نیست ، اوناهاش، اون بالاست ، قدت نمیرسه از درخت برو بالا !

شاهین شیخ الاسلامی
@dastanfa Open / Comment

2017-07-04 06:43:10
برزخ فاصله‌ی بین مرگ تا قیامت نیست!
برزخ فاصله‌ی بین دل دادن و بدست آوردنه!
اونجا که دلت رفته ولی نمیدونی جای امنی رفته یا نه؟!
برزخ همون شباییه که تا صُب خوابت نمیبره از این فکر که دوسِت داره یا نداره؟!
برزخ همون حرفاییه که نمیزنه و نمیتونی بزنی!
برزخ حالِ بدِ بلاتکلیفیِ خیلی از عشقای این دوره‌ست!
برزخ تمام سالای عمرِ خیلیا رو بلعیده!
یه برزخِ جهنمی که معلومم نیست بیارزه به بهشتِ اونورش یا نه؟!

مانگ میرزایی
@dastnfa Open / Comment

2017-07-04 06:42:31 عشق چیست؟
جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد
و مرد تکیه گاهی برای زن ؟
یعنی فهم و اجرای این نیم خط
آن قدر سخت است
که همه تنهایند ؟!

گلی ترقی
@dastanfa Open / Comment

2017-05-13 22:12:50 رمان #گرداب قسمت ششم فردا هم همین بساط بود و در عالم بچگی ام اتفاق روز قبل را فراموش کردم. بماند که تمام آن روز از ترس علنی شدن آن واقعه بی سر و صدا بازیگوشی را کنار گذاشتم و به درسم چسبیدم! ولی دوباره به دستور مادر برای بیدار کردن محدثه رفتم. این بار مادر… Open / Comment

2017-05-13 22:02:33 رمان #گرداب قسمت پنجم لبخندی طرح صورتم شد، همین پیام کوچک تسکین دلم می شود. با همین کارهای ریز و درشت مرد واقعی بودنش را ثابت می کند. مگر چیزی غیر از در خاطرش بودن می خواهم؟ ساعت از یک گذشته بود، صبح دوباره دادگاه داشتم، هرطور شده باید بخوابم... دوباره… Open / Comment

2017-05-11 20:01:38 رمان #گرداب قسمت چهارم دلم برای مهتاج هم می سوخت و عمق افکارم سمت خانه پدری کشیده شد، جایی که در آن به دنیا امدم ولی برایم حکم قفس را داشت، خانه ی پنج دری و درندشتی که هرکس در این زمانه آرزوی داشتن همچون خانه ای را می کند، ولی من این آپارتمان شصت متری را… Open / Comment