🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

فضا و دیالکتیک

Logo of telegram channel dialecticalspace — فضا و دیالکتیک ف
Logo of telegram channel dialecticalspace — فضا و دیالکتیک
Channel address: @dialecticalspace
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 1.26K
Description from channel

نشریه‌ی انتقادیِ آنلاین در حوزه‌ی مطالعات شهری، نظریه‌ی معماری، جغرافیای انسانی، و جغرافیای سیاسی
راه ارتباطی:
info@dialecticalspace.com
فیسبوک:
https://www.facebook.com/dialecticalspace/
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/spaceanddialectics/

Ratings & Reviews

1.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

2


The latest Messages 2

2022-04-20 05:59:12 میان مارکس و هایدگر: سیاست، فلسفه و تولید فضای لوفور
نویسنده: استوارت الدن
مترجم: نریمان جهانزاد

«استدلال مقاله‌ی حاضر این است که کار مارتین هایدگر برای درک پروژه‌ی فکری آنری لوفور اهمیت بسزایی دارد. مقاله نشان می‌دهد که هایدگر در کنار سه متفکر تأثیرگذارِ لوفور ــ هگل، مارکس و نیچه ــ قرار دارد. منتها هایدگری که به نحوی خاص تفسیر می‌شود و در بوته‌ی نقد مارکسیستی قرار می‌گیرد، بر روی پایش قرار داده می‌شود، روی زمین قرار می‌گیرد و واقعی می‌شود.
بحث به‌تفصیل از خلال بازخوانی تولید فضای لوفور دنبال می‌‌شود. دو اصطلاحی که در عنوان این کتاب آمده باید بررسی‌ شوند. درحالیکه اهمیت فضا در بصیرت‌های برگرفته از هایدگر آبشخور دارد، تأکید بر تولید حاکی از سرشت سیاسی و مارکسیستی پروژه‌ی تولید فضا است. به این اعتنا، تولید فضا در میانه‌ی مارکس و هایدگر قرار می‌گیرد و باید بر همین اساس خوانده شود. مقاله با اشاراتی درباره‌ی هم‌پیوندی تاریخ، فضا و سیاست پایان می‌یابد و امکان نوعی هایدگریسم چپ را پیش می‌نهد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/between-marx-and-heidegger/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
804 viewsAidin Torkameh, 02:59
Open / Comment
2022-04-12 15:51:36 اما تفاوت سازماندهی محله‌ای از نوع تجربه‌شده در محله‌ی پارک‌دیل تورنتو با دیگر شکل‌های مبارزات سیاسی مانند اتحادیه‌های مستاجران، اتحادیه‌های کارگری، و سازمان‌های مردم‌نهاد ضدفقر و ضدبی‌خانمانی چیست؟ عمده‌ی فعالیت‌های این موجودیت‌ها معطوف به یک یا چند بخش خاص از اقتصاد و زندگی است. سازمان محله‌ی پارک‌دیل اما به دنبال سازماندهی درون بخش خاصی از اقتصاد نیست. رویکرد این سازمان محلی، محدود به یک حوزه نیست و تمام وجوه زندگی روزمره‌ی طبقه‌ی کارگر را درون یک قلمروی خاص یعنی محله دربرمی‌گیرد. در نتیجه مثلن مانند اتحادیه‌ی مستاجران فقط به دنبال پرداختن به مسائل مربوط به اجاره و احکام تخلیه نیست. این نگاه بدیل، بر نوعی خودمختاری محلی استوار است که اصل بنیادینش، ضرورت سازماندهی زندگی به طور کلی (و نه فقط کنترل اجاره و شرایط کار و ...) به دست خودِ ساکنان است. این یکی از تفاوت‌های اساسی بین مبارزات قلمرومحور/فضامند و مبارزات بخشی است. برای مثال، در خصوص اعتصاب اجاره که به آن اشاره شد،‌اگر قرار بود جهت‌گیریِ بخشی مبنای سازماندهی قرار گیرد، آن گاه احتمالن این هدف در دستور کار قرار می‌گرفت که تمام مستاجرانی که در واحدهای تحت تملک شرکت در تمام شهر سکونت داشتند گردهم بیایند. این فرایند اما انرژی سازماندهی در مقیاس محله‌ی پارک‌دیل را تحلیل می‌برد و اساسن مسیر مبارزه را تا حد زیادی انتزاعی و برکنده از واقعیت‌های محلی می‌کرد. در چنین حالتی بسیار محتمل بود که مشارکت مورد نیاز برای برنده‌شدن از طریق اعتصابِ اجاره شکل نگیرد.

یک تفاوت دیگر به پیوند مبارزات بخشی (sectoral) با دولت بازمی‌گردد. اتحادیه‌های مسکن و کارگری و ان جی‌او ها هر یک به نحوی در دولت ادغام می‌شوند. سازماندهی برای پیشبرد منافع یک بخش خاص مستلزم آن است که تلاش برای افزایش تاثیر آن بخش در درون دم‌ودستگاه دولتی به اولویت تبدیل شود؛ مثلن مسکن استیجاری به اولویتی در سیاست‌های دولتی تبدیل شود. از همین رو ایجاد کمپین‌ها و لابی‌ها به منظور اصلاحات قانونی و سیاستی به هدف اصلی سازمان‌ها و نمایندگان بخشی تبدیل می‌شود. در مقابل اما سازماندهی مستقل به ایجاد سازمان‌های مختص طبقه‌ی کارگر می‌انجامد که قدرت‌شان را به طور مستقیم و بیرون از کانال‌های سیاسی و حقوقی متعارف، علیه دشمنان طبقاتی‌شان اعمال می‌کنند. برای مثال، یک اتحادیه‌ی مستاجران ممکن است بکوشد حمایت‌ها و تضمین‌هایی را برای مستاجران در مقابل احکام تخلیه تدارک ببیند در حالی که استراتژی سازماندهی مستقل در یک قلمروی خاص می‌کوشد تا با مقابله‌ی مستقیم با صاحب‌خانه‌ها هزینه‌های مالی، اجتماعی و سیاسی آن‌ها را برای اخراج مستاجران افزایش دهد. به این ترتیب، هدف، ایجاد سازمان‌های طبقه‌ی کارگر است که مستقل از سیاست‌مداران و ارائه‌دهندگان خدمات اجتماعی فعالیت می‌کنند. یکی از اصول این مبارزه‌ی جمعی، سازماندهی بر ضد همه‌ی تقسیم‌بندی‌های اشتباه بین همسایگان در یک محله است؛ تقسیم‌بندی‌هایی که حول نژاد،‌جنسیت، سکسوالیته، ملیت، قومیت، توانایی، زبان، سواد، سطح آموزش، و میزان فقر شکل گرفته‌اند. هدف، مقابله با همه‌ی آن‌هایی است که می‌کوشند به چنین شیوه‌هایی میان اقشار طبقه‌ی کارگر فاصله بی‌اندازند.

از این منظر، مساله این نیست که مبارزات در یک محله را به مبارزات در محلات دیگر یا به مبارزات در مقیاس‌های دیگر گره زد. استراتژی اساسی آن است که در عوض دامنه‌ی مبارزات را حول موضوعات و مسائل متنوع‌تری در قلمروی همان محله گسترش داد. طبق این استراتژی، مبارزات نباید به مساله‌ی اجاره محدود شود. همزمان باید به استثمار نیروی کار، کاهش خدمات اجتماعی در محله و ... نیز پرداخت. یک طبقه‌ی کارگر قدرتمند نیازمند سازمان‌هایی است که از مجرای آن‌ها بتواند مبارزان جمعی علیه همه‌ی این مشکلات را پیش ببرد. باید به خاطر داشت که آن‌هایی که به ما مستاجران/کارگران حمله می‌کنند فقط در صورتی موفق می‌شوند که ما نتوانیم علیه‌شان مبارزه کنیم. تاریخ طبقه‌ی کارگر در امریکای شمالی (و البته سایر نقاط از جمله اسران) تا حد زیادی داستان شکست است. بخش عمده‌ی نقش چپ در این تاریخ با شکست و خودتخریبی همراه بوده است. دست کم یکی از علل این شکست‌ها و ناکامی‌ها آن بوده که چپ کوشیده است تا با واسطه و در نتیجه بدون درگیرکردنِ معنادارِ طبقه‌ی کارگر در مبارزات طبقه‌ی کارگر وارد شود. اکنون که کیفیت زندگی‌و اکولوژی زمین بیش از هر زمان دیگری با مخاطرات فزاینده روبه‌رو شده است طبقه‌ی کارگر باید با دانشی کافی از آنچه با آن مواجه است پیش برود تا بتواند پاسخ درخوری برای آن داشته باشد. این فرایند را نمی‌توان از طریق نمایندگی و با واسطه از مجرای متعارف دولتی پیش برد.

پایان.

...

آیدین ترکمه
@SpaceofPolitics | فضای سیاست و سیاست فضا
704 viewsAidin Torkameh, 12:51
Open / Comment
2022-04-12 15:51:18 بخش عمده‌ی مسکن استیجاری در تورنتو در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در پاسخ به شهری‌شدن سریع آن دوره ساخته شده است. واحدهایی که هم‌اکنون مستاجران در آن‌ها ساکن هستند مشمول کنترل قانونی اجاره هستند اما واحدهای خالی از این قاعده معافند و همین مساله صاحب‌خانه‌ها را ترغیب کرده تا مستاجرانِ کنونی را که اجاره‌شان زیر نرخ بازار است بلند کنند. از سال ۲۰۰۸ به این سو شاهد آن بوده‌ایم که صاحب‌خانه‌ها با تمام قوا مشغول خرید آپارتمان‌های قدیمی هستند و تداوم سکونت استیجاری طبقه‌ی کارگر در این ساختمان‌ها مانع اصلی در برابر افزایش سودآوری صاحب‌خانه‌ها بوده است. صاحب‌خانه‌ها در واکنش به این مانع، در خط مقدم آواره‌کردن مستاجران در محلاتی هستند که تاریخن محل سکونت طبقه‌ی کارگر بوده است.

این فرایند طبقاتی در محله‌ی پارک‌دیل تورنتو نیز در جریان بوده است. در نتیجه‌ی فرایند پیش‌گفته، در این محله سه شرکت، ‌مالک بیش از ۵۰ درصد واحدهای استیجاری شده‌اند و استراتژی مشترکی برای آواره‌کردن مستاجران کنونی دارند. آن‌ها می‌دانند که پس از بلندکردن این مستاجران می‌توانند واحدها را به قیمت بسیار بالاتری اجاره دهند. بنیان‌گذاران سازمان پارک‌دیل، مستاجران و کارگران محله‌ی پارک‌دیل هستند. در سال ۲۰۱۷ بیش از ۳۰۰ مستاجر دست به اعتصاب اجاره زدند. آن‌ها پس از آنکه شرکت مالک آپارتمان‌ها اعلام کرده بود که می‌خواهد اجاره را ماهی بیش از ۱۵۰ دلار افزایش دهد در لابی مجتمع‌شان گردآمدند و به طور جمعی تصمیم گرفتند که همگی در اعتراض به افزایش اجاره، از پرداخت اجاره‌شان از ابتدای ماه بعد امتناع کنند. آن‌ها سپس همین تصمیم را به اطلاع سایر همسایگان‌شان در محله رساندند. برای این منظور جلسه‌ی دیگری را در کتابخانه‌ی محله ترتیب دادند تا با تعداد بیشتری از مستاجران در مجتمع‌های دیگر نیز صحبت کنند. تصمیم بر آن شد تا در روزهای خاص، در لابی مجتمع‌ها اقدام به تشویق سایرین به پیوستن به اعتصاب اجاره کنند. از دل همین فرایند جمعیِ محله‌ای، کمیته‌ی برنامه‌ریزی اعتصاب اجاره شکل گرفت که هر دو هفته جلسه داشت.

برای گسترش هرچه بیشتر دامنه‌ی اعتصاب برخی از مستاجران بنرهایی را از پشت پنجره‌ها و یا در بالکن‌های‌شان به نمایش گذاشتند که زمان آغاز اعتصاب را یادآوری می‌کرد. شرکت مالک، در پاسخ، احکام تخلیه را برای مستاجران فرستاد. در یک مورد، شرکت به یکی از مستاجران اطلاع داد که یکی از عوامل شرکت را برای جمع‌آوری بنر از بالکن خانه می‌فرستد. همسایگان هم در همان روز در لابی مجتمع جمع و مانع از ورود نماینده‌ی شرکت به ساختمان شدند. در اقدامی دیگر، روزی که شرکت قرار بود نشستی را برای اعلام افزایش اجاره ترتیب دهد، ۱۰۰ نفر از اعتصاب‌کنندگان و حامیان‌شان وارد اتاق شده و مانع از برگزاری جلسه شدند. در این جلسه قرار بود افزایش اجاره از سوی شورای مربوطه تصویب شود اما حضور ساکنان در اتاق، مالکان شرکت را مجبور کرد تا این کار را به زمان دیگری موکول کنند. از جمله مزایای این مبارزات محلی این بوده است که به جای آنکه مستاجرانِ طبقه‌ی کارگر و فرودست درگیر فرایند حقوقی بی‌انتها بشوند در عوض مستقمین و به طور جمعی با صاحب‌خانه‌ها و روسای شرکت‌ها روبه‌رو شوند. این خود شکلی از خودمختاری محلی است که به گواهی تاریخ مبارزات، نتایج اثربخش‌تری برای مستاجران داشته است.

یکی دیگر از درس‌هایی که می‌توان از این نوع مبارزه‌ی محلی گرفت، شکل سازماندهی‌شان است که معطوف به یک قلمروی مشخص است. سازماندهی مبارزات در مقیاس محله این مزیت را دارد که مبارزات به شکلی ارگانیک و مستقیمن برآمده از مسايل روزمره و مشخص مستاجران باشد. در مقیاس محله، ‌بر خلاف مقیاس‌های شهری و استانی و ملی و ...، زندگی طبقه‌ی کارگر و فرودستان به آشکارترین و بی‌واسطه‌ترین شکل قابل رویت و تجربه است. از همین رو، سازماندهی مبارزات حول همین مسايل بی‌واسطه و روزمره باعث می‌شود تا بدیل‌هایی برای پیشبرد نیازهای مستاجران پدیدار شود که در دام بن‌بست‌های بوروکراتیک و اداری و حقوقی تعریف‌شده در قالب فرایندهای دولتی نمی‌افتد. سازمان‌دهندگان مبارزات در محله‌ی پارک‌دیل تورنتو یادآور می‌شوند که قلمرو را نباید به زمین محدود کرد. قلمرو نه درباره‌ی زمین بلکه درباره‌ی ساکنانِ زمین و محله‌است. قلمرو در این معنا مبنایی را برای سازماندهی طبقه‌ی کارگر حول منافع طبقاتی‌شان فراهم می‌سازد. ملموس‌بودنِ مقیاسِ محله باعث می‌شود که ساکنان/مستاجران محله بتوانند به شکلی روزمره و بدون واسطه درگیر فرایند سازماندهی بشوند. از مزایای مقیاس محله این است گه واقعیتِ اجتماعی در محله، نه در دوردست‌ها، بلکه در فاصله‌ای نزدیک و در دسترس همه‌ی ساکنان است. این پیش‌شرطی اساسی برای مشارکت واقعی ساکنان در مدیریت محل سکونت خودشان به شمار می‌رود.

ادامه‌دارد

...

آیدین ترکمه
@SpaceofPolitics | فضای سیاست و سیاست فضا
469 viewsAidin Torkameh, 12:51
Open / Comment
2022-04-12 15:50:59 اعتصاب مستاجران و سازماندهی محلی؛
پاسخی طبقاتی ــ مستقل از احزاب، اتحادیه‌ها و ان‌جی‌اوها ــ به بحران مسکن
آیدین ترکمه

بحران مسکن در چند سال‌ اخیر در شهرهای مختلف ایران به حدود جدید و وحشتناکی رسیده است. افزایش‌چندبرابری اجاره‌ها در مدتی کوتاه به ویژه فشار تحمل‌ناپذیری به طبقه‌ی کارگر وارد کرده است. عدم افزایش متناسب دست‌مزدها نیز مساله را وخیم‌تر کرده است. بر اساس گزارش بانک مرکزی نرخ اجاره بهای مسکن فقط در شهر تهران طی اسفند ۱۴۰۰ نسبت به ماه مشابه سال ۹۹ بالغ بر ۴۶ درصد افزایش یافته است. این البته آمار رسمی است و در واقعیت افزایش‌های عمدتن بیشتر از این ارقام بوده است. دیگر اینکه افزایش‌های اینچنینی فقط مختص سال ۱۴۰۰ نبوده است و دست کم در سه سال اخیر روند افزایش اجاره‌ها سرسام‌آور بوده است. هنوز تحقیقی در خصوص تاثیر این افزایش اجاره‌بها بر جابجایی اجباری خانوارها انجام نگرفته است. اما به نظر می‌رسد جابجایی و آواره‌سازی اجباری بخش لاینفک چنین فرایندی باشد.

مستاجران در مواجهه با این افزایش ویرانگر اجاره‌ها چه می‌کنند؟ در شرایطی که اساسن هیچ گونه کنترل نظام‌مندی بر اجاره‌ها وجود ندارد و صاحب‌خانه‌ها می‌توانند به راحتی تقاضای اجاره‌های بالاتری بکنند، مستاجران چه ابزارهایی برای مقابله در اختیار دارند؟ آیا مستاجران پذیرندگان منفعلِ افزایش‌های دوره‌ای اجاره‌بها هستند؟ چه امکان‌های جمعی‌ای برای مبارزه با افزایش اجاره‌بها وجود دارد؟ یکی از راه‌های پاسخ به این پرسش‌ها بهره‌گیری از تجارب مرتبط در نقاط دیگر دنیا است. بحران مسکن در سرمایه‌داری مساله‌ای جهانی و همه‌گیر است و از تهران تا تورنتو پدیده‌ای ملموس در زندگی روزمره‌ی طبقه‌ی کارگر به شمار می‌رود.

به رغم تفاوت‌های زمینه‌ای، ماهیتِ واحدِ بحران مسکن در سرمایه‌داری امکان کاربست تجارب مشابه مبارزه‌ی طبقاتی حول مسکن را در جغرافیاهای متفاوت امکان‌پذیر می‌سازد. حتا اگر چنین چیزی امکان‌پذیر نباشد، آشنایی با مبارزات جمعی در عرصه‌ی مسکن استیجاری در نقاط دیگر دنیا می‌تواند دست کم به طور باواسطه امکان‌هایی را برای پروراندن استراتژی‌های مبارزاتی متناسب در شهرهای ایران نیز فراهم کند. از همین رو در این یادداشت کوتاه سعی می‌کنم به یکی از تجارب موفق در زمینه‌ی مبارزات طبقاتی حول مسکن در محله‌ی پارک‌دیل شهر تورنتو بپردازم. یکی از ویژگی‌های متمایز این محله آن است که سازماندهی مبارزات نه از طریق احزاب، اتحادیه‌های مسکن، یا حتا ان‌جی‌اوها بلکه از طریق مشارکت مستقیم خود طبقه‌ی کارگر صورت گرفته است.

کول وبر و اشلی دوهرتی در مقاله‌ای که در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است به توضیح فعالیت‌های‌شان در راستای سازماندهی طبقه‌ی کارگر در محله‌ی پارک‌دِیل شهر تورنتو پرداخته‌اند. آن‌ها تاکید دارند که سازمان‌شان نه یک اتحادیه‌ی مستاجران است، نه حزبی سیاسی و نه حتا یک سازمان غیرانتفاعی، بلکه گروهی از ساکنان مبارز از طبقه‌ی کارگر است که به دنبال تسهیل سازماندهی مستقل مبارزه در یک قلمروی مشخص یعنی محله‌شان است. مبارزات آن‌ها تا به امروز طیف نسبتن متنوعی را دربرگرفته است: مبارزه علیه بیرون‌کردن مستاجران و افزایش اجاره، و پشتیبانی از اعتصاب کارگران و کمپین‌هایی برای دفاع از خدمات محلی. نقد آن‌ها بر مبارزات برآمده از سازمان‌های غیرانتفاعی، احزاب، اتحادیه‌ها و ان جی او ها این است که مردم طبقه‌ی کارگر در هیچ یک از این مبارزات جایگاه کانونی ندارند. اگرچه سازمان‌های غیرانتفاعی و وابستگان چپ‌گرای‌شان اکنون فضای سیاسی را اشغال کرده‌اند اما نویسندگان معتقدند که مردمان طبقه‌ی کارگر باید مبارزات خودشان را سازمان بدهند. مساله‌ی سازمان‌های غیرانتفاعی این است که پیوسته گرایش دارند تا مبارزات طبقه‌ی کارگر را در قالب کمپین‌های پیش‌ساخته‌ی خودشان ادغام کنند.

آن‌ها با توصیف زمینه‌ی تاریخی فعالیت‌شان آغاز می‌کنند. مستغلات در حال حاضر ارزش‌آفرین‌ترین صنعت کانادا است به طوری که ۱۳ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را نمایندگی می‌کند. از دهه‌ی ۱۹۸۰ به این سو بخش عمده‌ی ساخت‌مسکن جدید در تورنتو به ساخت کاندومینیوم (مجتمع‌های بلندمرتبه) اختصاص یافته است. کاندوها بسیار سودآورتر از واحدهایی هستند که به قصد اجاره‌دادن ساخته می‌شوند. علت؟ به این خاطر که بسازبفروش‌ها می‌توانند واحدها را پیش از آنکه فرایند ساخت‌وساز آغاز شود به خریداران بفروشند در حالی که واحدهای استیجاری را فقط وقتی که ساخت‌وساز کامل شده می‌توان اجاره داد. به همین خاطر، عمده‌ی کاندوها را سرمایه‌گذاران همچون ابزاری برای سرمایه‌گذاری مالی خریداری می‌کنند و نه به منظور سکونت در آن‌ها.

ادامه‌دارد

...

آیدین ترکمه
@SpaceofPolitics | فضای سیاست و سیاست فضا
408 viewsAidin Torkameh, 12:50
Open / Comment
2022-04-11 06:08:23 پل ویریلیو؛ از جنگ محض تا دولت انتحاری
نویسندگان: جان آرمیتاژ، مک‌کنزی وارک، و دیگران
مترجم: پویا غلامی

از یادداشت مترجم:
«هم درباره‌ی ویریلیو بسیار نوشته‌اند و هم خود او کم ندارد آثار گوناگون و تامل‌برانگیزی که بر سایر هم‌عصرانش تاثیر گذاشتند. به نظر می‌رسد طی سال‌های اخیر، پس از انتشار ترجمه‌های فارسیِ آثاری چون پرده­‌ی صحرا: جنگ در سرعت نور، بمب اطلاعاتی، هنر و هراس، و چند مجموعه مقاله یا تک‌مقاله در اینترنت، تدریجاً رغبت بیشتری به خواندن ویریلیو پدید آمده اما همچنان خیلی از وجوه منظومه‌ی مفهومی او، بسیاری از جنبه‌های تامل‌برانگیز کارش، ناشناخته باقی مانده‌اند؛ خصوصا باید از دو کتاب مهم‌اش، سرعت و سیاست (۱۹۷۷) و، دفاع مردمی و پیکارهای بوم‌شناختی (۱۹۷۸) یاد کرد که هنوز به فارسی ترجمه نشده‌اند. ویریلیو چند بار در مصاحبه‌ها یا نوشته‌هایش یادآور می‌شود که فلسفه در شهر رخ می‌دهد و او نیز خود را قبل از هر چیز یک شهرساز به شمار می‌آورد؛ این چند صفحه نیز با تمرکز حول موضوعاتی مسئله‌آفرین که به نحوی با شهر درگیرند، در قالبی قطعه‌وار، به قصد مواجهه‌ای اولیه با برخی تعاریف، مفاهیم، منظرها و دورنماها گرد آمده‌اند. هر پاره را طبعاً یکی از اساتیدِ آشنا به مفاهیم و کلیدواژه‌های مجموعه آثار ویریلیو، به‌نحوی بس فشرده، با ایجازی در خور یک فرهنگ‌اصطلاحات، نوشته است. پاره‌ی اول، یادداشت مک‌کنزی وارک پس از درگذشت ویریلیو نوشته شده و یک مرور موجز بر کارنامه‌ی پربار اوست. باقی پاره‌ها نیز از واژه‌نامه‌ی ویریلیو (جان آرمیتاژ، ۲۰۱۳) برحسب بسامدشان در کار ویریلیو و نیز بنا به موضوعیت‌شان در مسئله‌زایی و پرتوافکندن به برخی وضعیت‌ها در جو سیاسی­‌اجتماعی کنونی ما انتخاب شده‌اند.
خروجیِ این شرح‌ها به کار بازخوانی موقعیت کنونی ما نیز می‌آید؛ از جمله بازاندیشی به حدوثِ یک همه‌گیری یا نشت آزمایشگاهیِ کرونا به‌منزله‌ی رهاشدگی قسمی از بالقوگی‌های انفجاریِ یک کمیت ناشناخته، و نیز تامل دوباره بر برخی رویدادها، پدیده‌ها و مثال‌های سیاسی-اجتماعی به‌منزله‌ی مصداق‌هایی از وضعیت استعمار درون‌زاد و دولت انتحاری در پهنه‌ی خاورمیانه و چون­‌وچرا درباره‌شان. ویراستار این فرهنگ اصطلاحات، جان آرمیتاژ، در میان خوانندگان پیگیر ویریلیو چهره‌ای‌ست شناخته‌شده که از موثق‌ترین شارحان آثار او به شمار می‌رود.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/paul-virilio-total-war-to-suicidal-state/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
708 viewsAidin Torkameh, edited  03:08
Open / Comment
2022-04-05 18:08:10 در رثای پیتر مارکوزه
مترجم: نسیم نجی

«پیتر مارکوزه در سال ۱۹۶۸ از شرق به غرب آمریکا کوچ کرد تا در دانشگاه برکلی دوره دکتری خود را در رشته‌­ی نوظهور برنامه­‌ریزی شهری بگذراند. او در سال ۱۹۷۲ تز پایانی خود را با موضوع «پیامدهای مالی و حقوقی مالکیت مسکن برای خانواده‌­های کم­‌درآمد» می‌نویسد. چندی بعد مارکوزه به استخدام دپارتمان برنامه‌­ریزی دانشگاه UCLA درمی‌آید. پیتر در لس آنجلس سمت ریاست کمسیون برنامه‌­ریزی شهری را بر عهده گرفت. بعد از آن دوباره به شرق امریکا بازگشت تا مدیریت گروه برنامه‌­ریزی دانشگاه کلمبیا را در سال ۱۹۷۵ بر عهده بگیرد. مارکوزه هر آنچه از رشته حقوق اندوخته بود را در جهت عدالت اجتماعی و ارائه‌­ی راه­‌حل­‌های رادیکال برای حرکت به سمت جامعه­‌ای عادلانه‌­تر به کار گرفت. او همواره مطالعات آکادمیک خود را با فعالیت‌های مدنی‌اش ترکیب می­‌کرد. از همین رو علاوه بر سمت‌های دانشگاهی، عضو فعالی از کامیونیتی منهتن و رئیس اتحادیه­‌ی آزادی‌های مدنی بود. پیتر در سال ۱۹۷۸ سرتیم تحقیقی سه ساله با موضوع شرایط مسکن در نیویورک شد. در این بازه او داده­‌های آماری گسترده­ای را جمع­‌آوری کرد و نشان داد چگونه سازوکار بازارِ مسکن نابرابری را افزایش می‌دهد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/peter-marcuse/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
1.5K viewsAidin Torkameh, edited  15:08
Open / Comment
2022-03-14 20:08:50 زیست غیررسمی شهری: تولید فضا و کردار برنامه‌ریزی
نویسنده: آنانیا روی
مترجم: نریمان جهانزاد

«چگونه و چرا دولت بر برخی کاربری‌های زمین و الگوهای سکونت برچسب رسمی می‌زند اما برخی دیگر مستوجب کیفر شناخته می‌شوند و انگِ غیررسمی‌بودن بر ناصیه‌شان داغ زده می‌شود؟ پرسشی‌ست سخت مبرم، چرا که، در بسیاری موارد، امر «رسمی» چه بسا انطباقی با برنامه‌های جامع و ضوابط قانونی نداشته باشد اما از جانب دولت به رسمیت شناخته شود، و به مراتب ارزش فضایی بیشتری از امر «غیررسمی» دارد. در و از خلال این قسم جغرافیاهای شهری تبعیض‌آمیز ا‌ست که سلسله‌مراتب اجتماعیِ طبقه، نژاد، و قومیتْ متصلب و حفظ می‌شوند. زیست غیررسمیِ نخبگان در چشم‌ به‌هم‌زدنی به نظم فضایی رسمی تبدیل می‌شود، درحالیکه گروه‌های مُنقادْ ناچار به زندگی در وضعیتی‌اند که می‌توان آن را «فضاهای شب‌زده»ی طرد، یا در بهترین حالت، «فضاهای خاکستری»ای دانست که وضع حقوقی نامشخصی دارند. به این اعتنا، این تولید و به‌نظم‌کشیِ فضا، تولید و به‌نظم‌کشیِ تفاوت اجتماعی هم هست. این بدنام‌سازیِ گزینشی از جانب دولت در بسترهای منطقه‌ای بسیار متفاوت و در قلمروهای بسیار مختلف رخ می‌دهد اما در این متن بر روی مالکیت و استفاده‌ از املاک تمرکز می‌کنم، و چشم خود را به مناظر چندپاره‌شده‌ی ارزش فضایی که خصلت مناطق کلانشهریِ جنوب جهانی‌ست می‌دوزم..»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/urban-informality-the-production-of-space-and-practice-of-planning/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
1.0K viewsAidin Torkameh, 17:08
Open / Comment
2022-03-05 06:52:36 جنگ سرد، در داخل و خارج کشور
نویسندگان: اریک اَلیّه و موریتزیو لاتزاراتو
مترجم: پویا غلامی

«جنگ سرد اغلب برحسب «رقابت تسلیحاتی» تعریف شده است، انگار که «رقابت تسلیحاتی» مختصِ این زمانه و این مرحله از توسعه‌ی کاپیتالیستی باشد. تعریفی که می‌توان این اعتراض را به آن وارد کرد که کینز‌گرایی نظامی در هر شکل و صورتی، وضعیت مستمر رشد کاپیتالیسم است. یا اگر بخواهیم به زبانی دیگر بگوییم: «جنگ» یک کارکردِ استراتژیکِ مستقیماً اقتصادی دارد که جنگ سرد با بسط‌دادنِ نقشی که در کنترل اجتماعی بازی می‌کند، صرفاً آن‌را واضح‌تر پیش روی ما می‌نهد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/the-cold-war-at-home-and-abroad/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
971 viewsAidin Torkameh, edited  03:52
Open / Comment
2022-02-26 08:24:55 در دهه‌ی ۲۰۱۰ الیگارشی روسیه بخشی از یک بلوک سرمایه‌دارانه‌ی رقیب بود. سود فراوانی در کار بود و رقبای امپریالیست (عمدتن روسی و چینی) بر سر آن دعوا داشتند. یکی از هدف‌ها این بود که مانع از دسترسی غرب به این سودها بشوند. اگرچه غرب همچنان بر سرمایه‌داری جهانی مسلط است اما با رشد اقتصادی روسیه این تصور پیش آمد که هر چیزی که بتواند مانع از پیش‌روی آن شود چیز خوبی است. در نتیجه از سال ۲۰۱۴ غرب آغاز به حمایت از یک گروه راست افراطی در اوکراین کرد. این فاشیست‌ها به روس‌های ساکن در شرق اوکراین حمله و سعی کردند تا حمایت بیشتر غرب را نیز جلب کنند. آن‌ها در همین راستا تلاش کردند تا به عضوی در ناتو بدل شوند؛ عضویتی که افزون بر اینکه موهبتی اقتصادی بود ضمانت می‌کرد که غرب در جنگ با روسیه از راست‌های افراطی اوکراین حمایت کند. کانادا حتا سلاح در اختیار راست‌های اوکراینی قرار داد. مباشرتِ این کار با کریستیا فریلند، نوه‌ی یک نازیِ اوکراینی و مدافع ایدئولوژیک فاشیسم اوکراین بود.

به این ترتیب تسلیحات غربی در اوکراین انباشت شد تا از تعرضِ پوتین ممانعت شود؛ پیش از آنکه اساسن تعرضی در کار باشد. این اقدامات همواره خطرناک بود. پوتین در نهایت به انباشت نظامیان در مرزهایش واکنش نشان می‌داد. روسیه اگرچه نمی‌تواند از جنگی مستقیم با امریکا پیروز بیرون بیاید اما گهکاهی تلاش کرد تا تمایل غرب را به واردشدن در یک درگیری خونین بیازماید. پوتین این اواخر با رهبران غربی در گفت‌وگو بوده است و طبق گزارش‌ها پشتیبانی‌هایی را نیز به دست آورده بود. اروپای غربی خواهان جنگ نیست اما امریکای شمالی پایش را به این بازیِ رو‌کم‌کنی باز کرده است. ناتو نیز از تنشی که باعث تحریکش شده بود عصبی بود.

از منظر تاریخی می‌توان گفت غرب که از دهه‌ی ۹۰ غرق در شادمانی ناشی از نابودی خصمش بوده است عامدانه موجب بروز آشوب و دردی شده که در نهایت به روی‌کارآمدن پوتین همچون یک الیگارشِ سرمایه‌دار و نیز انفجار نئونازیسم در اوکراین ختم شد. غرب بی‌جهت بحرانی را بین این دو دسته تحریک کرد که اکنون فوران کرده است. حالا شاهد آن هستیم که طبقات مسلط یعنی فاشیست‌های اوکراینی، الیگارش‌های سرمایه‌دار روسی، و امپریالیست‌های نئولیبرال کانادایی/غربی کابوس دیگری را برای مردم اروپای شرقی به بار آورده‌اند. کافی است یادآور شویم که کانادا در سال‌های اخیر ۷۰۰ میلیون دلار در زمینه‌ی پشتیبانی نظامی و پلیسی برای ۱۲۵۰۰ عضو نیروهای امنیتی اوکراین صرف کرده‌اند با این که می‌دانسته‌اند بسیاری از این ۱۲۵۰۰ نفر، عضو گردان آزوف و دیگر سازمان‌های فاشیستی بوده‌اند. در چنین بستری است که می‌توان فهمید چرا برخی از اوکراینی‌های روس و یهودی پوتین را همچون شر کم‌تر می‌پندارند. من اما معتقد به دفاع از شر کم‌تر نیستم. در عوض، همزمان مخالف مداخله‌ی کانادایی/غربی امپریالیستی و مداخله‌ی منفعت‌طلبانه‌ی پوتین و فاشیسم اوکراینی هستم.

پایان.
886 views05:24
Open / Comment
2022-02-26 08:24:29 جنگ اوکراین: ملغمه‌ی فاشیسم/نئونازیسم اوکراینی، سرمایه‌داری الیگارشیکِ روسی، و امپریالیسم غربی
برگردان: ‌آیدین ترکمه

تایلر شیپلی، نویسنده‌ی کتاب کانادا در جهان: سرمایه‌داریِ مستعمره‌نشین و تصور استعماری، که رساله‌ی دکتری‌اش در دانشگاه یورک کانادا (زیر نظر دیوید مک‌نالی) را نیز با عنوان هندوراس و امپریالیسم جدید کانادا نوشته است، در رشته توییتی، تحلیلی کوتاه و روشنگر از جنگ اوکراین ارايه کرده است.

تایلر بستر تاریخی آنچه را که اکنون در حال وقوع است توضیح می‌دهد. به گفته‌ی او روسیه یک الیگارشی سرمایه‌دارانه است که مخلوق و محصول چپاول و غارت روسیه در دهه‌ی ۱۹۹۰ از سوی سرمایه‌ی غربی است. پس از سقوط شوروی، امریکایی‌ها از اساس دولت روسیه را اشغال کرده و آن را واداشتند تا هرچه را که داشت تقریبن مفت به سرمایه‌داران غربی بفروشد. این فرایند همان شوک‌درمانی‌ِ طراحی‌شده از سوی اقتصاد‌دان‌های هاروارد بود؛ فرایندی که نتایج فاجعه‌باری برای مردم روسیه و اوکراین داشت. در خلال این فرایند، ۷۰ درصد از دارایی‌های عمومی شوروی ظرف ۳ سال خصوصی‌سازی و منجر به شکل‌گیری ۴۰ میلیاردر جدید و همزمان فقیرسازی ۶۰ میلیون نفر شد.

کانادا با آغوشی گشوده پذیرای این فاجعه شد و آن را فرصتی برای کسب سود تلقی کرد. کانادا پیش‌تر نیز کوشیده بود تا به بازارهای روسیه دست یابد. کانادا در سال ۱۹۱۸ به روسیه حمله کرد تا انقلاب روسیه را درهم‌بشکند و مبنایی برای رشد سرمایه‌داری (به ویژه بانکداری)‌در آنجا برپا کند. ۸۰ سال پس از آن کانادا به آنچه می‌خواست رسید: با نزدیک به ۱ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری و گشایش یک شعبه‌رستوران مک‌دونالد در میدان پوشکین مسکو. در پی این گونه مداخلاتِ سرمایه‌دارانه روس‌ها و اوکراینی‌ها به شدت متاثر شدند و فقر شدیدی را تجربه کردند؛ فقری که پس از چند دهه ثبات و امنیت نسبی بروز کرده بود. وضعیت در اواخر دهه‌ی ۹۰ بدتر شد و پوتین در این آشفته‌بازار سربرآورد.

پوتین فرصت‌طلبانه از پیوندهایش استفاده کرد تا به اتکای غارت مردم و بهره‌برداری از فقدان‌ها و بیخانمان‌شدن‌ها، به یکی از الیگارش‌های روسیه تبدیل شود. شعار او قوی‌کردن روسیه پس از تجربه‌ی دوران تحقیر تاریخی بود. از سال‌های اول دهه‌ی ۲۰۰۰ پوتین یک دولت سرمایه‌دارانه‌ی روسی را به وجود آورد که قادر بود تا حدی در برابر سرمایه‌گذاری خارجی مقاوم باشد. هدف اصلی این دولت، حفظ پوتین و باند کوچکی از سرمایه‌داران روس در قدرت، و همزمان مستقل‌ماندن از واشنگتن بود. جالب اینکه در همان دوره‌ای که پوتین توانسته بود خود را همچون چهره‌ای ضدامپریالیست در برابر امریکا تا حدی نزد مردم روسیه محبوب نگه‌دارد، اکثریت روس‌ها آرزو داشتند به دوران کمونیسم بازگردند. (این اکثریت فقط در سال ۲۰۱۲ به ۴۹ درصد کاهش یافت).

وضعیت در اوکراین حتا از این هم بدتر بود. به طوری که در دهه‌ی ۲۰۱۰ نزدیک به ۶۰ درصد مردم در فقر به سر می‌بردند. در این سال‌ها اوکراین به شکلی فزاینده دوپاره شده است. در یک طرف بخش اوکراینی‌ِ کشور را داریم که رو به غرب دارد و رهبری سیاسی‌اش برآمده از راست‌های افراطی، فاشیست‌ها و نئونازی‌هاست. در طرف دیگر هم بخش روسی که چشم به روسیه دارد و نگران حضور فزاینده‌ی فاشیست‌هایی است که آن‌ها را دشمن می‌انگارد. این وضعیت در سال ۲۰۱۴ به کودتا در اوکراین به رهبری دست‌راستی‌های افراطی منجر شد. متعاقبن، فاشیست‌ها بخش‌های گسترده‌ای از کشور را اشغال کردند. در نتیجه خشونت‌های بسیاری علیه روس‌ها، یهودیان، چپ‌ها و دیگر گروه‌های فرودست در اوکراین شکل گرفت که تا امروز ادامه داشته است. نکته‌ی مهم اینکه غرب از کودتا حمایت و از راست‌های افراطی پشتیبانی کرد. افزون بر این واقعیت‌عام که غرب فاشیسم را دوست دارد و این واقعیت خاص که کانادا پیوندهای عمیقی با فاشیسم اوکراینی برقرار کرده است، یک محرک عمده در دفاع غرب از فاشیست‌های اوکراین این بود که آن‌ها به طور خصمانه‌ای ضدروس هستند.

ادامه دارد
606 views05:24
Open / Comment