شیرینسخن بود نه سخنچین اهل ثنا و دعا بود، نه ادعا. سیدمحمو | اقتصاد روز™
شیرینسخن بود نه سخنچین
اهل ثنا و دعا بود، نه ادعا. سیدمحمود دعایی را میگویم؛ سیدی که مرید راستین خمینی، امام امت بود و موتور انقلاب؛ از نجف تا جماران، یار همگام و همدل بود و هر هفته راهی حرمش میشد تا دیدار با معشوق را تازه کند. اهل مطایبه بود و عاری از کنایه. عهد اخوتش نه فقط با همنشینان خانه و گرمابه و گلستان، بلکه گسترهای تا منتهیالیه هیچستان داشت؛ هر رانده و درمانده بیپناهی میدانست که در جوارش حرمت و پناه خواهد داشت. اگر به جای فلان شورا و بهمان مجمع، او سوزنبان بود؛ کمتر کسی از آن به میل خود پیاده یا از آن اخراج میشد. رفاقتش رنگ رقابت نمیگرفت و دستگیر رفقایی بود که در رقابتها از عرش به فرش افتاده بودند. تولدهایی که هر سال برای برادرش سیدمحمد خاتمی میگرفت؛ نمازهایی که بر پیکر عزتالله و هاله سحابی و ابراهیم یزدی خواند و دفتری که برای محمدجواد ظریف در روزنامه اطلاعات برپا کرد و... تنها نمونههای محدودی از سخاوت و رفاقت دعایی عزیز بود.