واژه چهارصد و پنجاه و پنجم ascetic /ə'setɪk/ adj. & n. زا | آموزش انگلیسی دکتر احمدی شاد
واژه چهارصد و پنجاه و پنجم
ascetic
/ə'setɪk/
adj. & n.
زاهدانه، درویشانه، ریاضت کشانه، صرفه جو، زاهد، پرهیزکار، مرتاض، پارسا
the ascetic life of monks
زندگی پرهیزکارانه راهب ها
his bony, ascetic face...
چهره استخوانی و ریاضت کشیده او...
He lived as an ascetic in a simple hut in the mountains.
او به عنوان مرتاض در کلبهای ساده در کوهستان زندگی میکرد.
an ascetic diet of rice and beans
رژیم غذایی درویشانه (/ساده) شامل برنج و لوبیا
She left the comforts of home to live the life of an ascetic.
او راحتی های خانه را رها کرد تا زندگی یک مرتاض را در پیش بگیرد.
He left the luxuries of the court for the life of an ascetic.
ناز و نعمت دربار را ترک گفت و زهد پیشه کرد.
The ascetic man gave away his fortune and moved into a tiny one-bedroom apartment.
مرد درویش مسلک ثروتش را بخشید و به یک آپارتمان تک خوابه نقلی نقل مکان کرد.
Usually, ascetic shoppers only purchase items that are essential for everyday life.
معمولاً خریداران صرفه جو فقط اقلام ضروری زندگی روزمره را خریداری میکنند.
The top student of our class has ascetic habits and never does anything but study in his free time.
شاگرد اول کلاسمان زندگی بی حاشیه و سادهای دارد و در اوقات فراغتش هرگز کاری جز درس خواندن انجام نمیدهد.
... an ascetic soldier who could survive in the wilderness with few resources.
... سربازی خوگرفته به شرایط سخت که میتوانست با داشتههای اندک در طبیعت به زندگی ادامه بدهد.
an ascetic lifestyle
سبک زندگی زاهدانه؛
زندگی درویش وار
Syn:
(n.) one who practices self-denial and devotion
(adj.) self-denying, abstinent, abstemious
@effortlessielts