آدم احساس می کند که زنده یاد فرخی یزدی امروز صبح این شعر رو سروده است : هرکه شد خام، بهصد شعبده خوابش کردند هرکه درخواب نشد، خانه خرابش کردند... بازی اهل سیاست که فریبست و دروغ خدمتِ خلقِ ستمدیده، خطابش کردند... اول کار بسی وعدهیِ شیرین دادند آخرش تلخ شد و نقشِ برآبش کردند... آنچه گفتند شود سرکهیِ نیکو و حلال در نهانخانهیِ تزویر، شرابش کردند... پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما وصفِ آن طعم دلانگیز کبابش کردند... سالها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند... گفته بودند که سازیم، وطن همچو بهشت دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند... زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما آنچه سرمایهیِ ایجاد سرابش کردند... لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم گرچه خرسندی و تسلیم، حسابش کردند... @farhangadab97 845 views19:31