زندگیم وضعیت سگیای پیدا کرده. باز صبحها و با صدای گنجشکها | Gabbro
زندگیم وضعیت سگیای پیدا کرده. باز صبحها و با صدای گنجشکها به خواب میرم و روزها از شدت عصبی بودن نمیتونم تپش قلب قهوهای که میخورم رو تحمل کنم و از هر طرف هم تحت فشارم. تمام برنامههام و قرارهام بهم دهنکجی میکنن و فقط دارم سعی میکنم از پس یکی از کارهایی که باید انجام میدادم بربیام و بقیه رو بذارم برای وقتی تونستم اوضاع رو جمع و جور کنم.