Get Mystery Box with random crypto!

@galamestan ,,,,,سلام ,,,,تلنگرهای عاشقانه برای من و تو,,, من | قلمستان

@galamestan
,,,,,سلام
,,,,تلنگرهای عاشقانه برای من و تو,,,
من هیچوقت به چشمانم اعتماد نداشتم,,,,,همیشه بین من و او دعوا بود,,,,من میخواستم نبینم و او مجبورم میکرد زیاده از حد ببینم,,,
هر بار پلکهایم را به هم می دوختم سیلاب گلایه هایش گونه هایم را می سوزاند,,,,شب هنگام که میرسید اوج سر و صدایمان بود,,,, من به رختخواب پناه میبردم و او به من,,,,وادارم میکرد با چشمانی باز بخوابم,,,,,برایم عکسی به وضوح اشکم از تو.می کشید,,,, انرا در تمام وجودم به قاب دلم می اویخت,,,,,سوزش قطرات اشک بود و من,,,,,, وقتی می دید تسلیم شدم,,, وقتی می فهمید به اخر خط رسیده ام,,,,مسیر اشکم را عوض میکرد,,,,,از طریق بینی,,, شوری اشک را روانه ی حلقم میکرد و یک دل سیر به حال و روزم می خندید,,,,,
یک روز قیام.کردم,,,,
میبایست کار این چشمان اشک.الود را یکسره کنم,,,,
پارچه ایی برداشتم و محکم راه دیدن را برای چشمم مسدود کردم,,,
دیگر تنفس اشک هم.مشکل بود,,,تا چه رسد به ریزش سیلاب این رودخانه ی بی انتها,,,,
این بار بغضم را دزدید و رفت درون شیارهای مغزم,,,,,,
دود و سیاهی و ترس,,,ولوله میکرد,,
تسلیم نشدم,,,,,احساس غرور میکردم,,,
اسمان رعد و برق زد و هوای دلم.گرفت,,,,,, شدم به رنگ خاکستری,,,,,, ترسیدم,,,,هر چه تلاش کردم پارچه را بردارم,,,نشد که نشد,,,,,
باران بارید,,,خیس شدم,,,,,, کرت قلبم ابیاری شد,,,,,جوانه زدم,,,,,,,,شکفتم,,,,,,,,,
نغمه ی اذان هوش از سرم ربود,,,
سجاده ی دلم پهن و.سر از بالین برداشتم,,,,
عطر باران مرا درنوردید,,,,,
اینبار را مدیون بارانم,,,,
تا مرتبه ایی دیگر,,,,
یا حق
@galamestan