2019-01-24 08:37:01
@galamestan
,,,,سلام
برگی از دفتر دل قلمستان,,,,,
,,,دیشب به یاد زلف تو در پرده های تار,,,,
جانسوز بود شرح سیه روزگاریم,,,,,
خواب از من رو برگردانده,,,,
با هیچ دارویی این پلکها سنگین نمی شود,,,, دغدغه ی من صدای ثانیه شمار ساعت اطاق محقرم شده,,,,,
یاد تو بی داد میکند,,,,
نام تو کولاک,,,,
خاطرات تو مثل سرب گداخته در شیارهای مغزم دود میکتد,,,,
همه ی در و دیوار شهر را به عشق عطر نامت,,,وجب به وجب می بویم,,,,
گامهایم به هیچ راهی غیر از مسیر عبور تو سرک نمی کشد,,,,
خلوتم را حتی صدای صوت ممتد قطارهای باری هم به هم نمیزند,,,
حسرت دیدارهای قبلی,,,,شوق مرا برای زیارتت بیش از پیش افزون میکند,,,,
این ثانیه شمار لعنتی هنوز مثل پتک بر سرم اوار است,,,
خودم.را مچاله میکنم,,,,
سرم گیج میرود,,,,,
همه ی اینها را طبیعی میدانم,,,,,,
اما جای خالیت,,,,,نه,,,,طبیعی نیست
هوای تو,,,هوایی ام کرده,,,,
ساعت از دوازده شب هم سبقت گرقته,,,,
پاهایم بوسه ایی گرم بر کفشهایم میزند,,,,
حالا نزدیک دیار توام,,,,کوچه ایی که سبد سبد از,,,خشت خشت در و دیوارش شمیم ناب عشق صورتم را نوازش می دهد,,,,,,
کدام خانه لایق حضور توست؟؟؟
تو در کدام اشیانه خفته ایی,,,,,
دلم در پای دیواری بر زمین نشست,,
می رفتم تا قالب تهی کنم,,,,,
دلم دریایی شد,,,,با انگشت اشاره ام زنگ خانه ایی را زدم,,,,
صدای تو را که شنیدم,,,,,در تمام اسمانها,,,یک دل سیر پرواز را ازمودم,,,,انگاه که پاشنه ی در را به رویم.گشودی,,,,,موذن فریاد میزند,,, بشتابید به سوی رستگاری,,,,,,
خواب زیبایی بود,,,,
قامت استقامت افراشته داشتم و با اخرین سجود برایت دعا کردم,,,
اینک سجاده ام خیس از یاد و نام توست,,,,
سبکبال برای شروعی زیباتر از روزهای گذشته عازم میشوم,,,,,
وتو.همراه منی,,,,
راستی ثانیه شمار ساعت اطاقم به خوابی خوش سفر کرده,,,,
لذت بیداری جاودان است,,,,
قبول داری؟؟؟؟؟
یاحق
@galamestan
564 views05:37