سوگند نامه ای برای حفظ طبیعت ایران نامشخص از خود شروع کنیم | کانال دکتر خدیجه گلین مقدم
سوگند نامه ای برای حفظ طبیعت ایران
نامشخص
از خود شروع کنیم من یک ایرانیام
فرق طبیعت را با زباله دان می دانم. می دانم که رودخانهها وسیله ایاب و ذهاب زباله های من نیست. می دانم که رودخانهها شاهرگ حیات بخش کوهستان هستند. من هنگام ترک طبیعت به پشت سر خود نگاه میکنم، مبادا زبالهای بر جای گذاشته باشم. من به دوستان و هموطنانم که نسبت به پاک نگه داشتن طبیعت بیتفاوتند، با لبخند یادآوری میکنم که هواسشان به طبیعت باشد.
من یک ایرانیام ، دوستدار طبیعتم. وقتی آن را ترک می کنم، نه چیزی به آن اضافه کردهام و نه چیزی از آن کاستهام.
من و عزیزانم در طبیعت به ستون یک و در یک راستا حرکت میکنیم تا کمتر خاک و گیاهان را لگدکوب کرده باشیم.
من سخاوت طبیعت را میفهمم، آنچه از او میخواهم به من خواهد داد: لذت، آرامش، شادی، زیبایی، سکوت … من طبیعت را میراث نیاکان و سهم فرزندانم میدانم. میدانم استفاده نکردنِ فقط یک کیسه پلاستیکیِ کمتر در روز یعنی چه.
می دانم خرید در پاکتهای کاغذی و چند بار مصرف یعنی چه.
می دانم کاغذ و پلاستیک و شیشه و فلز، زباله نیستند. می دانم استفاده از کاغذِ بیشتر یعنی درختِ کمتر. می دانم که درخت کمتر یعنی پرنده کمتر، و میدانم آسمان بی پرنده یعنی چه. من درس حفاظت از طبیعت را در مدرسهی زندگی آموختهام
من یک ایرانیام ، صحنه پرتاب زباله از خودرو قلب مرا میآزارد. جادهها و ریلهای آلوده در دل جنگل، دلم را به درد می آورد.
من یک ایرانیام، من حق حیات را برای همه حیوانات و گیاهان محترم میشمارم، پس سعی میکنم به آنان آسیب نرسانم. من عاشق طبیعت و حیوانات و پرندگان هستم. پس هرگز لانه پرندگان و خانه حیوانات وحشی را نابود نمی کنم.
من یک ایرانیام ، من هنگام صعود، از رقص سبکبارانه پرنده شکاری در آسمان غرق لذت میشوم و لذت عکس گرفتن از او را جایگزین شکار میکنم. من هنگام پیمایش درهها از آواز آن سُهره رنگین بال مسحور میشوم، پس جوجه هایش را به خانه نخواهم برد. من یک ایرانیام ، یک طبیعتگرد نابودی نسل یوز ایرانی، گور ایرانی و رو به زوال رفتن حیات وحش سرزمینم، قلب مرا میخراشد! من یک ایرانیام ، من از شکار و شکارچی بیزارم. من نیازی به گوشت قوچ و کبک و ... ندارم. من یک ایرانیام . من از تماشای جان کندن حیوانات وحشی لذت نمیبرم.
من یک ایرانیام. ردپای زباله را تا بلندترین قلهها و پستترین درهها و دورترین کویرها و انبوهترین جنگلها دیدهام و از خود پرسیدهام: جز انسان چه کسی به اینجا دسترسی دارد؟
من نمی توانم همه را اصلاح کنم. نمیتوانم به همه تذکر بدهم. اما از خودم شروع خواهم کرد. از اصلاح خود.