دعا کردم برای بختِ روشن، گرچه میدانم که خوشبختی نصیب شاعرانِ | حامد ابراهیم پور
دعا کردم برای بختِ روشن، گرچه میدانم
که خوشبختی نصیب شاعرانِ زودباور نیست
نمیدانم که از این خاکِ بیحاصل چه میخواهم!
کجایی باد؟ گلدان خانهی گلهای پرپر نیست
برای روزهای خوب جنگیدیم و فهمیدیم
که غیر از مرگ، چیزی بین آدمها برابر نیست!
□
تمام کوچهها از دزدهای آشنا پُر شد
چه آمد بر سرت ای شهرِ زخمی؟ پاسبانت کو؟
دوباره بیشه زیر پای روباهانِ پیر افتاد
بگو ایران! غریو شیرهای نوجوانت کو؟
مبادا باز هم تقدیرمان پایانِ بد باشد
کتابِ پارهپاره قهرمانِ داستانت کو؟
□
دوباره خاک سرخت خانهی چنگیزخانها شد
مبادا دامنت را... جنگ کن با چنگ و دندانت
مسلمانها چهها کردند در حقّ مسلمانها؟
گلوها پاره شد با نیزههای زیرِ قرآنت
هزاران بچه شیرِ خشمگین در چادرت مُردند
بگو ایران کجای قصه گم شد لطفعلیخانت؟
□
مراقب باش! «باید عشق را در خانه پنهان کرد»
مراقب باش...
دیوار است و صدها موش و گوش اینجاست!
«دروغ» آری!
کنارش «خشکسالی» هست، «دشمن» هست
دلیل ترسناکِ ترسهای داریوش اینجاست!
مبادا در لباست رنگهای دیگری باشد
خودت را پاک کن!
«عالیجنابِ سرخپوش» اینجاست!
□
به دنبال من آمد مرگ... پیدایم نکرد، آخر
شبیه پیچکی مسموم دورِ خواهرم پیچید
سیاهی بیشتر شد، خاطراتِ روشنم مُردند
صدای قتلعامِ یک قبیله در سرم پیچید
خبر دارم مرا اینبار هم انکار خواهی کرد
صلیبم را بیاور، بوی شامِ آخرم پیچید...
.
.
.
.
.
پ.ن:
یک: عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
«احمد شاملو»
دو:
اهورامزدا این کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ محفوظ دارد.
«دعای داریوش اول هخامنشی- بند سوم کتیبهی او در تختجمشید»
سه:
عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری: کتابی از اکبر گنجی
چهار:
پطرس گفت: «حتی اگر همه به سبب تو بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید.» عیسی به وی گفت: «به تو میگویم که همین امشب، پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد!»
انجیل متّی
.
.
.#حامد_ابراهیم_پور
شعری از کتاب سرخپوستها
نشر آنیما/ چاپ: ۱۳۹۸
@hamedebrahimpouroriginal