🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

شاعر نامیرا هنوز در حل مسئله ای عاجز مانده ام: چرا و چگونه است | حمید آرش آزاد

شاعر نامیرا
هنوز در حل مسئله ای عاجز مانده ام: چرا و چگونه است که کلّ زندگی انسان های طنّاز در ظاهر و باطن با نوعی طنز اسرار آمیز درهم تنیده است!!
به عنوان مثال: حاجی زاده آن طنزگو و طنز نویس و بازیگر شادی ها و تنقیدها، حیاتش پر از ماجراهای طنزآمیز بود، حتا مرگ فاجعه بارش.
در بین طنازهای معروف و شناخته شده جهان هم این سرّ نهفته است.چارلی چاپلین را در نظر بگیریم.گریه و ترس و خشم و....حتا جدی بودنش سرشار از طنز بود و است.بیانش در تلخی های زندگی، خنده ای را برلب می نشاند که توام است با هزاران کتاب اسرار آمیزو آگاهی دهنده.
خیلی از این جنس انسان هارا می شود نام برد.مثلا معجز شبستری آن شاعر رنج وعذاب.ولی همیشه بذله گو و طنز سرا و...
امّا حمیدآرش ما هم که یادش بخیر باد،در جرگه همان طنّازهاست که بعد از جدایی اش نیز، همچنان گریستنی ها را با خنده های شنونده در سطح جامعه، بویژه دوستدارانش جاری کرده و همچنان در دل ها می نشیند و می ماند.
حدود سه سال پیش در یکی از انجمن های ادبی تبریز با اصرار شاعری جوان که زمانی محصّلم بود، دعوت شدم که شعری بخوانم.جوّ جلسه طوری بود که دلم نیامد شعری پر از حسرت وحرمان وگلایه و.....بخوانم.وراضی به خواندن شعری بی محتوا و بی مایه هم نبودم.چاره را در آن دیدم که دست به دامان زنده یاد آرش آزاد شوم.شعر "اوتوز ایل" حفظ ام بود.وقتی خواندم انگار از هر طرف سالن شادی می بارید.با کف زدن های ممتد، درخواست شد که دوباره خوانده شود.چاره ای نبود.دوباره شروع کردم.وقتی رسیدم به بیت:
"بئله زادلاردان اوتور آرواد ارینن ایجیر
گاه گیلی لیک ائلییر، گاه شکایت اوتوز ایل؟"
قهقهه های حاضرین گوشخراش شد . چند دقیقه ای صبر کردم که خنده ها و عجب،عجب گفتن ها تمام شود.هر بیت از شعر گوشه چشمی را پر از اشک ناشی از خنده می کرد.تا رسیدم به بیت:
"بوشلا او وعده لری ایندی قولاق وئر سوُزومه
خواهشیم وار وئره سن بندیه مهلت اوتوز ایل" واقعا سالن منفجر شد.خیلی ها چنان از ته دل می خندیدند که حیرت آور بود. در عین حال به بانی و باعث چنان وضع زندگی هم اظهار نفرت می کردند که چرا باید شاعری با این همه اشعار نغز و بااین روح لطیف انسانی و با آنهمه سواد، نمی تواند با یک جفت جوراب، یا یک جعبه شیرینی جشن سی سالگی ازدواجشان را برگزار کند؟!در حالی که عده ای در جشن ختنه سوران آقازاده هایشان میلیاردها حیف و میل می کنند.
شعر را با تکرار و تاکید بیت آخر تمام کردم:"یوخدی آرش ده مقام تک اوتانان بیر اوزی وار
اودی کی ائلیری احساس خجالت اوتوز ایل"
در این اثتا، یکی از حاضرین خوش ذوق هم ضبط کرده و در کانال های تلگرامی پخش می کند.
چند هفته بعد بود که از اقصاء نقاط ایران همان فیلم شعرخوانی با کلّی تشکر و تشویق برای خود من ارسال می شد.آشنایانی ازآلمان و آمریکا و آذربایجان(باکو) با نهایت ممنونیت و تحسین، ویدئو شعر خوانی را برایم فرستاده بودند.
من در جواب همه آن عزیزان که بعضی هایشان را هم نمی شناختم، تنها یک کلام می نوشتم:
یاشاسین حمید آرش ین اوُلمز اثرلری‌

روحش شاد حسن کافی.