Get Mystery Box with random crypto!

نیمه شب است . خواب هم با چشمانم غربی میکند . خودکار در دست دا | | this text |

نیمه شب است .
خواب هم با چشمانم غربی میکند . خودکار در دست دارم اما نمیدانم چرا نمیشود که نمیشود ...
حالم , جسمم , روحم , قلبم ... هیچ چیز خوب نیست .
میگذرم از خودم . رد میشوم از خویشتن و هر آن دورتر و دورتر میشوم . در این هیاهوی مر استرس و دل مشغولی در به در به دنبال چیزی میگردم .
آرامش میخواهم , کمی خاطر جمعی , کمی لبخند از ته دل , کمی با خیال راحت نگاه کردن در چشم هایش ...
کمی شمع میخواهم تا پروانه وار بچرخم , خسته شدم از بس بیهوده و پوچ تابیدم .
کمی نیلوفر آبی میخواهم تا با همین چند عدد گل به روی مرداب زشت و فریبنده و کشنده بخندم .
کمی باران میخواهم تا به بهانه اش چتری بگیرم و تو را زیر یک چتر با خودم ببینم .
کمی دستهایت را میخواهم تا بگیرم و قدرتم را به دنیا ثابت کنم .
کمی هوای سرد میخواهم تا به انگیزه اش بی هوا تو در آغوش بگیرم و فریاد سر بر آورم که این است هستی من ...
کمی باد میخواهم تا در گیسوانت بپیچد و گندمزار طلایی زندگی ام را نوازش کند .
کمی بوسه میخواهم از لبهایت تا مست شوم و فارغ از هر نیک و بد , ثانیه ای زیست کنم .
دلم کمی تو را میخواهد ,
از خدا که پنهان نیست از تو چه پنهان راستش را بگویم
کم که نه دلم برای همیشه تو را میخواهد ...
Blackswan.saman.96.04.02.
00:46
@harim_labkhnd