Get Mystery Box with random crypto!

آیا نظریه غیبت حضرت مهدی عج، تاثیرات سلبی بر فعالیتهای سیاسی ش | افکار و آراء حیدر حب‌الله

آیا نظریه غیبت حضرت مهدی عج، تاثیرات سلبی بر فعالیتهای سیاسی شیعیان داشته است؟

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش:
برخی می­گویند که مساله غیبت حضرت مهدی عج و ظهور ایشان، تأثیرات سلبی بر فعالیت­ سیاسی شیعیان جعفری داشته است و این امام خمینی (قدس سره) بود که مذهب را از رکود و رخوت نجات داد. در قبال این نظر چه موضعی دارید؟ آیا می­توانم ادعا کنم این ادعا با اینکه صحیح است ولی باعث نمی شود اصل تفکر غیبت را صحیح ندانیم؟ چون چه بسا افکار و اندیشه های صحیحی که پیامدهای سلبی اندکی دارند. مانند اینکه گفته می شود خداوند متعال، همه گناهان را می آمرزد ولی همین آموزه باعث شده برخی از مردم، توبه خویش را به تاخیر بیاندازند. آیا این رفتار ناصحیح از سوی مردم، اصلِ آن آموزه درباره پذیرش توبه توسط خداوند را زیر سوال می برد؟ از حضرت­عالی می­خواهم که مسئله را توضیح دهید.

پاسخ: مسئله امام مهدی – چه بگوییم قرن­ها از تولد ایشان می­گذرد و چه تولد او را به آینده موکول کنیم و همچنین با صرف نظر از کیفیت ظهور و شیوه حکم­رانی ایشان – هیچ ارتباطی با خیزش مردم یا – بر عکس – رکود و تنبلی و وارفتگی آنان ندارد. اصل این اندیشه با مساله نهضت و قیام در تنافی نیست. آنچه باعث می شود این مساله، مرتبط با انفعال عقل سیاسی در عصر غیبت مرتبط گردد – علاوه بر اسباب تاریخی و شرایط خارجی – دو عامل است:

عامل نخست: که یک عامل کلامی است یعنی همان تعریفی از مفهوم امامت که در گذشته میان متکلمان شیعه رواج داشته است. متکلمان شیعه، امام را رئیس دین و دنیای مردم می­دانستند و به همین دلیل می بینیم که در استدلال بر امامت و بر عصمت، بر این مساله تمرکز می کنند که شخصِ غیر معصوم و یا شخصی که از جانب خداوند، نصی بر امامت او نیست نمی تواند امام مسلمین باشد. در این مرحله از اجتهاد کلامی و هنگامی که امام، غایب است به طور طبیعی، عقل شیعی به این نتیجه می رسد که نمی توان نقش امام در اداره جامعه را – با تمام ابعاد وسیعش یعنی اداره سیاسی و اجتماعی و … – به شخص دیگری سپرد؛ زیرا چنین کاری در واقع نوعی تناقض است بین «نظریه امامت و ادله ی آن» و بین «تجربه‌ای که در عصر غیبت رخ خواهد داد».

در این دوره می­بینیم که علما از پذیرش مناصب و مسئولیت­هایی شانه خالی می­کردند که از نظر آن­ها وجود چنین مناصبی، دلیل بر ضرورت امامتِ معصوم بود. بنابراین تصدی­گری در شئون سیاست عمومی، تشکیل دولت و … را صرفا در دوران ظهور امام زمان موجه می­دانستند، از این جهت که طبق نظر آنان تصدی این مناصب، اساسا از وظایف، ویژگی­ها و دلایل وجود امام معصوم و همچنین نیاز به او است.

به مرور از نفوذ این عامل در تأثیر گذاری بر ابعاد سیاسی و اجتماعی شیعه، کاسته ­شد به ویژه در عصر اخباریان و صدراییان (از قرن یازدهم هجری)، که تغییر و تحول جدی در مفهوم امامت با استناد به برخی نصوص حدیثی موجود در کتاب شیعه رخ داد. مفهوم امامت در این دوره، بیشتر از آنکه متاثر از مفاهیمِ اجتماعی و اداری و سیاسی و دینی باشد تحت تأثیر مفاهیم وجودی قرار گرفت. از این پس، ضرورت امامت، منحصرا ناشی از ریاست دین و دنیا نبود، بلکه این منصب، اداره تکوینی عالَم را نیز فرا گرفت و نفس وجود امام برای قیامت تکوینی عالَم نیز ضروری تلقی گردید.

پیش از این هم سویه­هایی از این مفهوم جدید، در میان آثار متکلمان...

ادامه‌ی پاسخ را از اینجا بخوانید

@heidar_hobbollah