2020-11-27 21:55:30
#حضرت_ماه ۴
در باغچه زندگی من
پیش از تو برگها عاقل و سبز بودند
وقتی در باغچه چرخی زدی
و دامن قرمزت چرخ فلک را چرخاند
ناگهان خون در رگ برگها جهید ...
میدانی صدایت که به گوش برگها خورد
گل از گل شان شکفت
خجالت لمس دستانت زردو قرمزشان کرد !
باغچه زندگی من بعد از تو عاشق و پاییزی شده است
بارانش بند نیامده آفتاب رختش را پهن میکند
آفتاب هنوز چایی اش را نخورده رنگین کمان سقف لبخند میشود
و پیش از آن که رنگین کمان لباسش را تا بزند نسیم عطر تو را به جهان شادباش میدهد
باغچه زندگی ام یک ماه خصوصی دارد
شب که میشود خون در رگ برگها دچار مد میشود
نهال قلبم دیوانه میشود
و شاخه های عقلم به پیشگاهش دست نیاز بلند دارند
با تو بهشت را "همیشه پاییز" خواهم کرد
#حمید_کاظمی_تبار
354 views18:55