🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

💜هنر شادی💜

Logo of telegram channel jubilee_art — 💜هنر شادی💜 ه
Logo of telegram channel jubilee_art — 💜هنر شادی💜
Channel address: @jubilee_art
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 31
Description from channel

به نام آنکه همه هستی ام از اوست . . .
جوبیلی یعنی شادی
جوبیلی آرت یعنی هنر شادی...
هنر کنار هم بودن،
لذت بردن از بهترین لحظات زندگی و
شاد بودن کنار هم
در کانال 💜هنر شادی💜 شادی، آرامش و معنویت رو تجربه کنید
ارتباط : @M_JubileeArt

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


The latest Messages

2019-11-04 14:12:19 رومیزی شانل
ایدی اینستاگرام: n.zand2_romizi@

انواع رومیزی و کادوئی و ...

کار های ارائه شده همگی کار دست و با کیفیت عالی میباشند

جهت سفارش به ای دی زیر مراجعه کنید : ‌ NaasrinZ@
https://t.me/romizi_kadoeii
194 views11:12
Open / Comment
2018-08-24 13:09:46 روز اول جشن پنج هزار تومانی

من از همه شما درخواست می‌کنم که با جشن پنج روزه ما همراه شويد.

ساختن و کامل شدن این خانه‌ها را باید با تک تک افرادی که مبلغی اهدا کرده‌اند جشن گرفت. امروز شما را دعوت می‌كنم كه در خلق شادی و زندگی جدیدی برای مردم كرمانشاه سهیم باشيد.

لطفا با انجام اين سه كار يكی از شركت كنندگان روز اول جشن باشيد:

پنج هزار تومان اهدا كنيد
اين تصوير و متن را برای پنج نفر از دوستانتان ارسال کنید

هر چند ساعت يك بار در کانال تلگرامم با آدرس @nargeskalbasi مبلغ واريز شده و تعداد افراد اهدا كننده را اعلام خواهم كرد.

#كرمانشاه #سرپل_ذهاب #ياران_عشق #نرگس_کلباسی
#جشن_یاران_عشق
https://t.me/NargesKalbasi/1124
611 views10:09
Open / Comment
2018-06-23 22:17:54
این جهان با توخوش است و
آن جهان با تو خوش است
این جهان بی‌من مباش و
آن جهان بی‌من مرو

شب ز نور ماه،
روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من
بر آسْمانْ بی‌من مرو

مولانا

@Jubilee_Art
459 views19:17
Open / Comment
2018-04-26 22:51:03 @Jubilee_Art
621 views19:51
Open / Comment
2018-04-26 22:50:12
من ایمان به معجزه دارم
به دستی که دست میگیرد

من از او شنیدم که میگفت
درخت ایستاده می میرد

@Jubilee_Art
635 views19:50
Open / Comment
2018-04-10 20:24:43 نامهٔ آبراهام لینکلن به معلم پسرش

به پسرم درس بدهید؛

او باید بداند که همهٔ مردم عادل و صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می‌شود. به او بیاموزید که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست.

می‌دانم وقت می‌گیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت، یک دلار کسب کند، بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد؛ از پیروز شدن لذت ببرد.

او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تأثیر مهم خندیدن را یادآور شوید. اگر می‌توانید به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید.

به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود، اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایم‌ها، ملایم و با گردن کش‌ها، گردن کش باشد. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد، حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.

به پسرم یاد بدهید که همهٔ حرف‌ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می‌رسد انتخاب کند.

ارزش‌های زندگی را به پسرم آموزش دهید. اگر می‌توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند. به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد.

به او بیاموزید که می‌تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمت گذاری برای دل بی معناست. به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می‌داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.

هنگام تدریس با پسرم ملایمت به خرج دهید، اما از او یک نازپرورده نسازید. بگذارید که شجاع باشد. به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد. توقع زیادی است، اما ببینید که چه می‌توانید بکنید، پسرم کودک کم سال بسیار خوبی است.

@Jubilee_Art
659 views17:24
Open / Comment
2018-04-08 18:46:36 @Jubilee_Art
476 viewsedited  15:46
Open / Comment
2018-04-08 18:37:17
همیشه چشم به راه آسمون باش

@Jubilee_Art
464 views15:37
Open / Comment
2018-04-07 08:06:53
شنبه ها، جشن تولد هفته هایند.
و شاید
جشن تولدی برای عاشقی ما!

بی نگاه به گذشته، از صفر شروع می کنیم.
یقین داریم
او راه خطا رفته ی ما را،جبران خواهد کرد.

یا راد ما قد فات

@Jubilee_Art
519 views05:06
Open / Comment
2018-04-05 08:37:21 حکایت و شعری زیبا از مولانا

در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تأمل‌برانگیزی به صورت شعر درباره جوان عاشقی است که به عشق دیدن معشوقه‌اش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا می‌رفته و سحرگاهان باز می‌گشته و تلاطم‌ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی‌کرد. دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار می‌دادند و او را به خاطر این کار سرزنش می‌کردند اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آن‌ها نمی‌داد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود می آوردكه تمام سختی‌ها و ناملایمات را بجان می‌خرید.
شبی از شبها جوان عاشق مثل تمامی شب‌ها از دریا گذشت و به معشوق رسید. همین که معشوقه خود را دید با کمال تعجب پرسید: «چرا این چنین خالی در چهره خود داری!»
معشوقه او گفت: «این خال از روز اول در چهره من بوده و من در عجبم که تو چگونه متوجه نشده‌ای.»
جوان عاشق گفت: «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن را ندیده بودم.»
لحظه‌ای دیگر جوان عاشق باز هم با تعجب پرسید: «چه شده که در گوشه صورت تو جای خراش و جراحت است؟»
معشوقه او گفت: «این جراحت از روز اول آشنایی من با تو در چهره‌ام وجود داشته و مربوط به دوران کودکی است و من در تعجبم که تو چطور متوجه نشدی!»
جوان عاشق می‌گوید: «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن جراحت را ندیده بودم.»
لحظه‌ای بعد آن جوان عاشق باز پرسید: «چه بر سر دندان پیشین تو آمده؟ گویی شکسته است!»
معشوقه جواب می‌دهد: «شکستگی دندان پیشین من در اتفاقی در دوران کودکی‌ام رخ داده و از روز اول آشنایی ما بوده و من نمی‌دانم چرا متوجه نشده بودی!»
جوان عاشق باز هم همان پاسخ را می‌دهد. آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقه‌اش می‌بیند و بازگو می‌کند و معشوقه نیز همان جواب‌ها را می‌گوید. به هر حال هر دو آنها شب را با هم به سحر می‌رسانند و مثل تمام سحرهای پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی می‌کند تا از مسیر دریا باز گردد. معشوقه‌اش می‌گوید: «این بار باز نگرد، دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی است!»
جوان عاشق با لبخندی می‌گوید: «دریا از این خروشان‌تر بوده و من آمده‌ام، این تلاطم‌ها نمی‌تواند مانع من شود.»
معشوقه‌اش می‌گوید: «آن زمان که دریا طوفانی بود و می‌آمدی، عاشق بودی و این عشق نمی‌گذاشت هیچ اتفاقی برای تو بیافتد. اما دیشب بخاطر هوس آمدی، به همین خاطر تمام بدی‌ها و ایرادات من را دیدی. از تو درخواست می‌کنم برنگردی زیرا در دریا غرق می‌شوی.»
جوان عاشق قبول نمی‌کند و باز می‌گردد و در دریا غرق می‌شود.
مولانا پس از این داستان در چندین صفحه به تفسیر می‌پردازد؛ مولانا می‌گوید تمام زندگی شما مانند این داستان است. زندگی شما را نوع نگاه شما به پیرامونتان شکل می‌دهد. اگر نگاهتان‌، مانند نگاه یک عاشق باشد، همه چیز را عاشقانه می‌بینید. اگر نگاهتان منفی باشد همه چیز را منفی می‌بینید. دیگر آدم های خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید کرد و نخواهید دید. دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شما رخ نخواهد داد و نگاه منفی‌تان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید. اگر نگاه عاشقانه از ذهنتان دور شود تمام بدی‌ها را خواهید دید و خوبی‌ها را متوجه نخواهید شد. نگاهتان اگر عاشقانه باشد بدی‌ها را می‌توانید به خوبی تبدیل کنید.

"مولانا"

عشق را بیمعرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن

گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن

خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن

دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای حاشا مکن

ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن

زر بدست طفل دادن ابلهیست
اشک را نذر غم دنیا مکن

پیرو خورشید یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن ....


@Jubilee_Art
670 views05:37
Open / Comment