🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

🌹خدایی ها🌹

Logo of telegram channel khodaeiha — 🌹خدایی ها🌹 خ
Logo of telegram channel khodaeiha — 🌹خدایی ها🌹
Channel address: @khodaeiha
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 6
Description from channel

اجابت کند آنکه آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند
(یک بار در روز مطلب ثبت خواهد شد)
لطفا انتقاد و پیشنهاد خودتان را به این ایدی ارسال کنید
@S_admin100

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages

2020-08-12 06:14:38 The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 11 months. If it remains inactive in the next 27 days, that account will self-destruct and this channel will no longer have an owner.
03:14
Open / Comment
2018-06-12 16:00:06
مگه میشه عاشق همچین خدایی نشد

از رحمت خدا ناامید نشوید...

خدا خیلی مهربونه و

دوستت داره

@khodaeiha
229 views13:00
Open / Comment
2018-06-12 15:59:19 چند وقت پیش برای خرید شیرینی به یک قنادی رفتم. پس از انتخاب شیرینی، برای توزین و پرداخت مبلغ آن به صندوق مراجعه کردم. آقای صندوقدار مردی حدودا ۵۰ ساله به نظر می رسید. با موهای جوگندمی، ظاهری آراسته، ...

القصه…، هنگام توزین شیرینی ها، اتفاقی افتاد عجیبا غریبا! اتفاقی که سالهاست شاهدش نبودم و همیشه برام سوال بود که آخه چرا...

آقای شیرینی فروش جعبه را روی ترازوی دیجیتال قرار داد،
بعد با استفاده از جدول مقابلش وزن جعبه را از وزن کل کم کرد.

یعنی در واقع وزن خالص شیرینی ها را به دست آورد.

سپس وزن خالص را در قیمت شیرینی ضرب کرد و خطاب به من گفت: ۱۴۸۰۰ تومان قیمت شیرینی به اضافه ۱۰۰تومان پول جعبه می شود به عبارتی۱۴۹۰۰ تومان


نمی دانم مطلع هستید یا خیر! ولی اغلب شیرینی فروشی های شهرمان، جعبه را هم به قیمت شیرینی به خلق الله می فروشند. و اصلا راستش را اگر بخواهید بیشترشان معتقدند که بیش از نیمی از سودشان از این راه است.

اما فروشنده مذکور چنین کاری نکرد. شیرینی را به قیمت شیرینی فروخت و جعبه را به قیمت جعبه.

کاری که شاید در ذهن شمای خواننده عادی باشد ولی در این صنف و در این شهر به غایت نامعمول و نامعقول!

رودربایستی را کنار گذاشتم و از فروشنده پرسیدم: «چرا این کار را کردید؟!!»

ابتدا لبخند زد و بعد که اصرار مرا دید، اشاره کرد که گوشم را نزدیک کنم. سرش را جلو آورد و با لحن دلنشینی گفت:

«وای بر کم فروشان! داد از کم فروشی! امان از کم فروشی!»

پرسیدم: «یعنی هیچ وقت وسوسه نمی شوید؟!! هیچ وقت هوس نمی کنید این سود بی زحمت را…»

حرفم را قطع می کند: «چرا! خیلی وقتها هوس می کنم. ولی این را که می بینم…» و اشاره می کند به شیشه میز زیر ترازو.

چشم می دوزم به نوشته زیر شیشه:

«امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی!»

چیزی درونم گر می گیرد. ما کجاییم و بندگان مخلص کجا!
حالم از خودم بهم می خورد.

راستی ما کم فروشی نمی کنیم؟
کم فروشی کاری،
کم فروشی تحصیلی،
گاهی حتی کم فروشی عاطفی!
کم فروشی مذهبی،
کم فروشی در عبادت،
کم فروشی انسانی،
روزنامه خواندن در ساعت کاری،
گشت و گذارهای اینترنتی و..

@khodaeiha
195 views12:59
Open / Comment
2018-06-12 15:57:44 دلتنگی روزهای آخر مهمانی...

به خط پایان، که نزدیک می شویم؛
تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می کنـــد؛

"شــوقِ" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زنــــد،

یـــــا....

"غــــمِ" از دست دادن سحر هايي که،
بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده اند

دلــم برایت تنــگ می شود.... خدا

برای لحظه هايي که هیـــچ صدایی،

جز نجوای دعای سحر،

از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت.

برای لحظه هايي که
چراغ های روشن خانه های همسایه،
شوق بیدار ماندن را در دلم،
بیشتر می کرد.

برای لحظه هايي که،
با هر کدام از نامهای تو،
قنوت می گرفتم و
با تکرار مکررشان،
بوسه های مداوم تو را
احساس می کردم.

دلم برایت تنگ می شود خدا...

تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم.

تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...
که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می کردی.

دلــ ـم برایت تنگ می شود... خدا

نميدانم تا رمضان دیگر...
چه برایم مقدر کرده ای؟
امــــا...

بگــذار،سهم من از این رمضان،

همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند.

بگذار...تمام اِرثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکــش، جا نمانم.

بگـــذار...خالی شدنم را تا رمضان دیگر، به کوله باری سیاه تبدیل نکنم.

تصور جمع شدنِ سفره ات،
دلم را می لرزاند.
رمضان می رود ...
و....مــــن می مانم... و یک دنیای شلوغ.

می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم.

وای....دلـ ـم برایت تنگ می شود؛ خـدا

می شود در میان دلم،

چنان لانه کنی،

که ترس نداشتنت،

پشتم را نلرزاند ؟

میشود؛ همیشه بمــــانی؛ خـ ــدا ؟



@khodaeiha
156 views12:57
Open / Comment
2018-06-12 15:56:37

بس که می‌آیم به کویت
شرم می‌آید مرا

چون کنم؟ جای دگر
خاطر نیاساید مرا...

جامی
@khodaeiha
140 views12:56
Open / Comment
2018-06-12 15:56:11 روزی حضرت موسی (ع) به کوه طور می رفت تا با خدای خویش مناجات و گفتگو کند. در راه زاهدی دید که در حال مناجات بود. با دیدن موسی رو به موسی کرد و گفت: وقتی به کوه طور رسیدی به خداوند بگو آنچه گفته ای کرده شد مرا مورد رحمت خویش قرار ده.

موسی از آنجا گذشت به عاشقی مخمور رسید که او هم با دیدن موسی به او گفت: به خداوند بگو این عاشق شیفته دوستدار توست، آیا تو هم او را دوست داری؟

حضرت موسی از این شخص نیز گذشت، به دیوانه ای رسید که با سر و پای برهنه و ژولیده، گستاخ وار نزدیک آمد و گفت: با کردگار بگو که تا کی مرا دیوانه و سودایی می داری؟ بیش از این تاب و طاقت خواری ندارم. به خداوند بگو من تو را ترک کرده ام، تو هم می توانی مرا ترک کنی و دست از من بداری؟

حضرت موسی این سخن گستاخانه دیوانه را جوابی نگفت و به راه خود ادامه داد تا به کوه طور رسید. قصه آن عابد و عاشق را برای خدا تعریف کرد و درخواست آنها را به خدا رساند.

خداوند فرمود: آن عابد مشمول رحمت ماست و نصیب آن عاشق محبت ما. هر آنچه که از ما خواسته اند برآورده می کنیم تا باشد که از نیکوکاران باقی بمانند.

موسی در مقابل حق سجده کرد و خواست بازگردد. خداوند او را خطاب قرار داد و فرمود: پیام دیگری به تو دادند که به ما نگفتی. چرا قصه آن مرد دیوانه رو از من پنهان کردی؟

موسی گفت: خداوندا آن پیغام را نهفته بدارم بهتر است. تو که خود می دانی آن دیوانه چه گفته است. من نمی توانم در برابر بزرگی تو اینگونه بی ادبانه پیغام او را برسانم.

اما خداوند بدون توجه به حرف موسی فرمود: به او بگو اگر تو ما را ترک کنی من تو را ترک نخواهم کرد، چه سر به راه باشی و چه سر پیچی کنی.

قصه دیوانگان آزادگی است
جمله گستاخی و کار افتادگی ست

آنچه فارغ می بگوید بیدلی
کی تواند گفت هرگز عاقلی

********************
ا
ین روزها بسیار شده است که از اطرافیان خود شنیده باشیم که من فعلا با خدا قهر هستم و یا اینکه دیگر به او اعقتاد ندارم و وقتی دلیل این حرف را از آنها می پرسیم تقریبا جواب همه آنها یک چیز است و آن هم این است که او دیگر ما را فراموش کرده است و ما هر چه صدایش می کنیم از او جوابی نمی شنویم.

اما آیا خداوند بنده ای را که خودش خلق کرده است فراموش می کند؟ آیا پروردگاری که مهر و محبت او تمام جهان را خلق کرده است بنده اش را فراموش می کند؟!...
کاش بپرسیم از خود که نکند باز ما او را فراموش کرده ایم...

@khodaeiha
129 views12:56
Open / Comment
2018-06-10 15:53:08
الهی عصرامروز
اونقدرغرق خوشبختی
بشیدکه تا عمق
بی انتهای رضایت برسید
الهی همیشه تنتون
سالم باشه
و عاقبتتون بخیر وخدا
همیشه هواتونو داشته باشه
عصرتون بخیـر

@khodaeiha
107 views12:53
Open / Comment
2018-06-10 15:52:27
گـــــاهی
نه گریه آرومت میڪند و نه خنده
نه فریاد آرومت میڪند و نه سڪوت
آنجاست ڪه دستانت را رو به آسمان
بــــلند میڪنی و میگــویی
"خــــدایا" فقـــط تـــو را دارم..

@khodaeiha
106 views12:52
Open / Comment
2018-06-10 15:51:38
« ناگفته های زندگی رهبری برای اولین بار در صدا وسیما »

رائفی پور

@khodaeiha
96 views12:51
Open / Comment
2018-06-10 15:51:12
دانلود برنامه جهان آرا شبکه افق با حضور رائفی پور

«موضوع: آتش به اختیاری فرهنگی و مطالبه عدالت»

١٩ خرداد ۹٧

@khodaeiha
96 views12:51
Open / Comment