خدمت به خلق، عين طاعت و عبادت استخدمتِ من طاعت و حمدِ خداست
تانپنداری که حق از من جداست
چشم، نیکو باز کن، در من نگر
تا ببینی نورِ حق اندر بشر
بایزید آن نکته ها را هوش داشت
همچو زرّین حلقه اش در گوش داشت
آمد از وَی بایزید اندر مَزید
مُنتهی در مُنتها آخِر رسید
شرح جامع مثنوی معنوی/دفتر دوم/2248 - 2251