سجده نتوان کرد بر آب حیات تا نیابم زین تن خاکی نجات (دفتر دو | عرفان و خودشناسی
سجده نتوان کرد بر آب حیات تا نیابم زین تن خاکی نجات
(دفتر دوم 1215)
خواهان سعادت و نیک بختی در زندگی هستی؟ باید متوجه نیاز ها کاذب این تن خاکی باشی. به زندگی واقعی و جاودان تسلیم نخواهی شد، مگر این که از نیاز ها تن خاکی آن جا که فقط به شهوات به طور کلی ختم می شوند درگذری که مجموعه ای است از نیاز ها عصبی و کاذب روانی و نیاز ها افراطی جسمانی. آیا مرد این میدان هستی؟ آیا خود را می شناسی؟ مقدمه خلاصی از تن خاکی شناخت این ذهن موروثی است. تمایلاتی است که حد و مرز نمی شناسند. تن خاکی با زیاده خواهی خود تو را به فرسودگی و هلاکت می کشاند. آیا محتویات ذهن خود را می شناسی؟ ادعا مشکلی را حل نمی کند. به تأمل در خلوت خود نیاز داری. آیا برای این مهم آماده ای؟ بنابراین زندگی فرح بخش در گرو رهایی از تن خاکی است. آن جا که لجام گسیخته عمل می کند. مولوی به روشنی دریافته که ذهن و اراده اسیر نیاز ها تن خاکی می شود، آنجاکه این تن از سیر طبیعی خارج می شود. در واقع او می گوید که از سلطه و حاکمیت این تن خاکی یا نیاز ها آن که راه افراط می پوید باید خلاص شد. تن خاکی نیاز هایگ کاذب ما است، آب حیات تعبیری از معنویت و جاودانگی روح است.
