Get Mystery Box with random crypto!

‌تعبیر و تفسیرهای ذهنی شاید توجه کرده اید که ما از نزدیک شدن | عرفان و خودشناسی

‌تعبیر و تفسیرهای ذهنی


شاید توجه کرده اید که ما از نزدیک شدن به دیگران می ترسیم. همیشه فکر میکنیم که هر آن ممكـن اسـت لـو بـرويم. حـالـت مـان همیشه مثل کسی است که یک جنس قاچاق با خودش حمل می کند. خوب، این ترسها به خاطر چیست؟ آیا بـه خـاطر آن نیست که ما چیزهایی را ـ مثل جنس قاچاق - در خود پنهان داریم که خودمان بر وجود آنها آگاهیم؟
همانطور که گفتیم مصلحت مجموعه ساختمان هویت فکری ایجاب می کند که ما همیشه یک چیزهایی را بـه صـراحت در خود نبینیم آنرا توجیه کنیم و در لفافه بپیچیم. بعبارت دیگر، باید گفت این پنهان کردن هـا چیزی است که در ساختمان هـويـت فـكـرى خودبخود صورت می گیرد و نمی تواند جز این باشد. تا وقتی این ساختمان وجود دارد، تا وقتی ضرورت تداوم آن وجود دارد، و تا وقتی تعبیر وتفسیر وجود دارد، پنهان کردن، خود را به ندانستن زدن، طفره رفتن و نظایر آن یک امر اجتناب ناپذیر است. هویت فکری که حاصل تعبیر و تفسیر است کیفیتی دارد که همیشه یک قسمت آن باید از رؤیت بیفتد. در بسیاری از موارد تعبیر و تفسیر حكم سکه دورویی را دارد که همیشه یک روی آن باید پنهان باشد.
با توجـه بـه ایـن ملاحظـات سـوالی مطرح است که نمی دانم روانكاوها چگونه می خواهند بـه آن جـواب بدهند. روانکاوهـا می گویند هدف روانکاوی و تجزیه و تحلیل اینست که شخص را با خودش آشنا کند. بعبارت دیگر هدف اینست که انسان متوجـه ایـن واقعیت بشود که در خود پدیدهای پنهان دارد به نام ضمیر ناآگاه و محرک پنهانی رفتار او همین ضمیر ناآگاه است. سر نخ همه چیز به آنجا وصل است. من می گویم اینها قبول. ولى سؤال اینست که شما چگونه می توانید چیزی را از مخفی گاه وجـود انسان بیرون بکشید، در حالی که خودش آنرا پنهان کرده است و اصـرار بـه پنهان ماندن آن دارد! اقتضای ساختمان هویت تعبیر و تفسیری بطور مکانیکی و خودبخود چنین پنهان کردن هـایی را بر انسان تحمیل کرده است. درواقع این خود من نیستم که چیزهایی را پنهان کرده ام؛ بلکه چیزهایی خودبخود در من پنهان شده است. و تا این ساختمان وجود دارد غیر از این نمی شود.
من می گویم شما بیایید بجای این تلاش های عبث ـ که اگـر صـد سال هم ادامه یابد دردی را از انسان دوا نمی کند ـ او را متوجه این حقیقت کنید که آنچه را او در خود بعنوان یک عیـب، بعنـوان یک نقص و یک چیز شرم آور پنهان کرده است، حاصـل تعبيـر ذهنی خودش است. مجموعـه "مرکز فکریای کـه بـه نـام “خود“ میشناسیم، اعم از به اصطلاح آگاه یا ناآگاه، یک مرکز پنداری تعبیری و هوایی است. مجموعه جریان را داریم خواب می بینیم.
چیزی را که تو از آن شرم داری و آنرا در خود پنهان کرده ای یا چشمت را بر آن بسته ای، خودت خلق کرده ای. چیزی را هـم که نمانما میکنی و وسیله ارزش و دلخوشی تو می شود خودت خلق کرده ای. تو چرا باید به یک چیز خودساخته بچسبی و از یک چیز خودساخته فرار کنی؟! ذهن تو اول یک برچسب از خودش بر یک واقعیت می چسباند، بعـد می گوید عجب زشت و شرم آور و غیرقابل تحمل است. و بعد شروع می کند به فرار از آن، به توجیه آن، به ماست مالی و روتوش آن. من می گویم تو اولاً آگاهی که یک چیزی را پنهان کردهای و داری از آن فرار می کنی. ثانیاً تو هرچه بیشتر از آن چیز فرار کنی آن چیز بیش تر جان می گیرد.
(البته در خیال تو جان می گیرد. بنابراین تـو بـجـای هـمـه ایـن خودمشغولیت ها و خودفریبی ها این حقیقت را عمیقاً درک کن که همه چیز حاصل تعبیر ذهن خود توست.


محمد جعفر مصفا
انسان در اسارت فکر
ص 138 و 139 و 140

@Khodshenasivo
عرفان و خودشناسی